بگو از درد و بشکن از لبت مهر سلیمان را
بریز از سینه ات بیرون هزاران زخم پنهان را
اسیر نامرادی، برده ای بازار مومنها
تنت آموخت آدمخوارگی گرگ بیابان را
تو از شاخ درخت سرنوشتت زخم میچینی
تماشا میکنی اسب و شترهای شتابان را
تماشا میکنی زخم دلت را خاک میشوید
شترها برده بار سرخ، از سرهای انسان را
تماشا میکنی با چشم خونین دخترانی که
به روی زخم شان انداخته موی پریشان را
نشسته بر سر بازار و زخم بردگی خورده
سکوت شرمآگینی بغل کرده خیابان را
جهان وقتی ورق میخورد با آهنگ بیداری
ندیدی یا که نشنیدی صدای خشم توفان را
هزاره باشی و در هرکجای این زمین باشی
به روی شانههایت میکشی زخم ارزگان را
هادی میران
💙💟💛✅#گل_لالگ 👉🆔@Gule_Lalag👈