◀️افزایش آگاهی افراد از خودشان و دیگران ◀️و کمک به آنها در جهت روشن کردن تغییراتی است که در زندگی مایلند به آنها دست یابند ◀️و فراهم کردن ابزارهای لازم برای انجام این تغییرات
📋عنوان مقاله : اثربخشی گروهدرمانی شناختی- رفتاری بر کاهش اضطراب جدایی در کودکان کمشنوا
🗓 سال انتشار : ۱۴۰۰
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری (CBT) بر کاهش اضطراب جدایی در کودکان کمشنوا بود
بنابراین میتوان گفت که آموزش مهارتهای مبتنی بر CBT موجب کاهش اضطراب جدایی در کودکان کمشنوا میشود و به عنوان یک مداخله درمانی سودمند برای کودکان کمشنوا در مراکز بهزیستی و درمانی توصیه میشود.
🔹شرایط بیرونی در ارزیابی یا محاسبات ما از یک پدیدهٔ خاص تاثیرگذار است.
🔹بر اساس تعریف این خطا، اولین اطلاعاتی که ما از یک موضوع مشخص دریافت میکنیم، در درک و ارزیابی ما از اطلاعات بعدی و در تصمیمات ما تاثیر بسیار زیادی دارد.
▫️به طور کلی رفتاردرمانی دیالکتیکی دو مؤلفه اصلی دارد: 1.جلسات هفتگی رواندرمانی فردی که در آن بر رفتار حل مسئله برای مسائل و مشکلات هفته پیش تاکید میشود. خودزنی ها و رفتارهای خودکشی گرایانه اولویت دارند و بعد رفتارهایی مورد بررسی قرار میگیرند که در سیر درمان مداخله میکنند. مسائل مربوط به کیفیت زندگی به طور کلی مورد بحث قرار میگیرند. جلسات رواندرمانی فردی همچنین بر کاهش واکنشهای مربوط به اختلال استرس پس از سانحه و مقابله با آنها تمرکز میشود و به افراد کمک میشود تا میزان احترامی که به خود میگذارند و نیز کیفیت تصویری که از خود در ذهن دارند بهبود پیدا کند. همچنین در جلسات فردی درمانگر به مراجع کمک میکند تا بسیاری از مهارتهای بنیادی اجتماعی خود را یاد بگیرد و بهبود ببخشد. 2.جلسات گروه درمانی، که عموماً دو ونیم ساعته است و با راهنمایی یک درمانگر آموزش دیده اداره میشود. در این جلسات افراد مهارتهایی را در چهار حوزه یاد میگیرند: اثربخشی بین فردی، مهارتهای تحمل پریشانی.پذیرش واقعیت، تنظیم هیجان و مهارتهای توجه آگاهی (mindfulness).
منبع :
Psych Central. (2007). An Overview of Dialectical Behavior Therapy. Psych Central. Retrieved on September 18, 2013, from http://psychcentral .com/lib/an-overview-of- dialectical-behavior- therapy/0001096
▫️حمایت مدار است: در این شیوه به فرد کمک میشود تا تواناییهایش را بشناسد و بر پایه انها رفتار کند. نتیجه چنین فرایندی ان است که فرد احساس بهتری درباره خود و زندگیاش داشته باشد.
▫️مبتنی بر شناخت است: در این شیوه به فرد کمک میشود تا افکار، باورها و فرضیاتی که زندگی را سخت میکنند نظیر : من باید در همه چیز کامل باشم، اگر عصبانی شوم آدم بدی هستم را شناسایی کند. از دیگر سو به او کمک میشود تا راه های متفاوتی برای تفکر پیدا کنند تا زندگی تحمل پذیر تر شود مثلاً : من نیازی ندارم در همه چیز کامل باشم تا دیگران به من علاقهمند شوند؛ همه عصبانی میشوند و این یک هیجان معمولی است.
▫️مبتنی بر مشارکت است: کاربست این شیوه محتاج توجه مداوم به رابطه مراجع و درمانگر است. در DBT افراد ترغیب میشوند تا درباره مشکلات ارتباطیشان با درمانگر کار کنند و درمانگر هم همین کار را باید انجام دهد. در DBT از افراد خواسته میشود تا تکالیف خانگیشان را انجام دهند و مهارتهایی از قبیل آرام کردن خود به وقت ناراحتی را تمرین کنند. این مهارتها بخشی اساسی از درمان هستند؛ در جلسات آموزشی هفتگی یاد داده میشوند و در جلسات گروهی مورد بررسی قرار میگیرند. درمانگر در جلسات فردی هم به فرد کمک میکند تا بر مهارتهای آموخته شده در DBT مسلط شود و آنها را به کار ببندد.
رفتاردرمانی دیالکتیکی یک رویکرد شناختی- رفتاری است که بر جنبه های روانی-اجتماعی درمان تاکید میکند. نظریه مبنای این رویکرد میگوید برخی از افراد مستعد آن هستند که به برخی از موقعیتهای هیجانی به شیوه ای شدید و نا معمول واکنش نشان دهند. موقعیتهایی که بیشتر در روابط عاطفی، خانوادگی یا دوستانه یافت میشوند. نظریه DBT میگوید سطح برانگیختگی برخی افراد در چنان موقعیتهایی و در مقایسه با میانگین مردم سریعتر افزایش پیدا میکند، به سطح بالاتری از تحریک هیجانی میرسد و مدت زمانی بیشتری طول میکشد تا به سطح برانگیختگی پایه باز گردد.
افرادی که در آنها اختلال شخصیت مرزی تشخیص داده میشود نوسانهای شدیدی در هیجاناتشان تجربه میکنند، دنیا را سیاه و سفید میبینند و به نظر میرسد که از یک بحران به بحران دیگری وارد میشوند. افراد قلیلی در اطراف فردی که چنین وضعیت هیجانی خاصی دارد این واکنشها را درک و فهم میکنند. در واقع بسیاری از آنها که متوجه نیستند خانواده شخص و همراهان دوران کودکی او هستند و هیجانات فرد را بی اعتبار میکنند. این شرایط باعث میشود تا فرد مذکور برای مقابله با آن نوسانهای شدید و ناگهانی هیجان راهی برای مقابله نداشته باشد. رفتاردرمانی دیالکتیکی شیوه ای است که در آن مهارتهای لازم برای حل این مسئله به فرد آموزش داده میشود.
رفتاردرمانی دیالکتیکی نوع خاصی از رواندرمانی شناختی- رفتاری است که در اواخر دهه هشتاد میلادی توسط مارشا لینهان تدوین شد. هدف از تدوین این درمان کمک به درمان بهتر اختلال شخصیت مرزی بود. از همان آغاز این سبک درمانی برای درمان دیگر انواع اختلالات روانی به کار رفته است.