...سقراط: دانشمندان می گویند دوستی کامل دوستی همجنس با همجنس است.
پس هرگاه در کشوری مردی بی بهره از تربیت روحی فرمانروایی کند و در آن کشور مردی باشد بسی بهتر ازو، آن فرمانروای مستبد از آن مرد خواهد ترسید، و نخواهد توانست با او براستی دوست شود. گمان می کنم با مردی هم که بدتر از خود اوست دوستی نخواهد گزید، چون او را به دیده تحقیر خواهد نگریست و نخواهد توانست با او چون دوستی یکدل رفتار کند. پس تنها مردی خواهد توانست با او دمساز شود که مانند خود او باشد و هرچه او می پسندد بپسندد و به فرمان او گردن نهد. البته این مرد در آن کشور نفوذی بزرگ خواهد داشت و هیچ کس جرات نخواهد کرد اهانتی به او روا دارد. پس اگر در آن کشور جوانی به این اندیشه افتد که چگونه می توان قدرتی بزرگ کسب کرد تا هیچ کس را یارای آزردن او نباشد یگانه راهی که پیش خود خواهد دید این است که از جوانی عادت کند به اینکه هرچه را سلطان می پسندد هنر بداند. پس این است هنری که آن جوان باید فرا گیرد تا از اهانت و آزار در امان بماند و در کشور توانا شود! ... آیا آن جوان از ارتکاب ظلم نیز مصون خواهد ماند؟ گمان نمی کنم کالیکلس! زیرا او خواهد کوشید شبیه فرمانروای شود و بهرجایی رسد که بتواند هرچه بیشتر ظلم کند بی آنکه کیفر ببیند. پس بدترین زیانها را خواهد برد. زیرا روح خود را بیمار و فرسوده خواهد کرد.
کالیکلس: مگر نمی دانی پیروان فرمانروای مستبد اگر بخواهند می توانند مخالفان خود را از پای درآورند؟
سقراط: کالیکلس گرامی کر نیستم و چندبار این سخن را از تو و همه همشهریان خود شنیده ام. تو نیز به نکته ای که میگویم گوش فرادار: آنان البته کسانی را که تن به فرو مایگی و ستمگری نمی دهند از پای در می آورند، ولی آنان بدی میکنند و بدند و نه کسانی که به سبب نیکی و پرهیز کاری از پای در می آیند... آیا مرد نباید اندیشه زنده ماندن را کنار بگذارد و همواره در این اندیشه باشد که تا زنده است عمر را به نیکی به سر برد؟ یا می پنداری راه درست این است که جوان از وضع سیاسی کشور پیروی کند و با حاکم وقت دمساز شود تا صاحب جاه گردد و نفوذ یابد؟ که گرانمایه ترین جزء وجود خود را بدهد؟ ... کالیکلس! کسی که فرمانروایی می کند باید در برابر ملت همه نیروی خود را صرف بهتر ساختن آن کند چنانکه انسان خردمند برای تن و روح خود بهترین خدمت را بهتر ساختن آن می داند.
رساله گرگیاس
مجموعه آثار افلاتون
برگردان :محمدحسن لطفی- رضا کاویانی صفحات 348 - 353
https://t.center/GoftegooHayeTanhayi