سؤال اصلی این است: باوجوداینکه رهبران ایران از این بحران آگاه هستند، چه اقداماتی برای حل آن انجام دادهاند؟ پاسخ به طرز دردناکی روشن است: هیچ.
یادگیری چیزی جز آنچه در کودکی فرا گرفتم، تقریباً غیرممکن است. بهوضوح به یاد دارم که در پاییز ۱۳۶۷ پیشنویس گزارشی از پدر تازه درگذشتهام را دیدم که در آن وزرای کابینه را خطاب قرار داده بود و آنها را از چالشهایی که ایران در یک اقلیم گرمتر با آن مواجه خواهد شد، آگاه کرده بود. او بر ضرورت فوری ذخیره و نگهداری هرچه بیشتر آب—بهویژه در سفرههای زیرزمینی—تأکید داشت تا نسلهای آینده از کمبودهای فاجعهبار در امان بمانند. هشدارهای او، مانند بسیاری از کارشناسان دیگر، نادیده گرفته شد.
بارها این موضوع را گفتهام، اما هرگز روزی را فراموش نمیکنم که شخصاً به رئیسجمهور خاتمی درباره آینده تاریکی که کشور به دلیل مدیریت ضعیف منابع آبی دولتش در پیش دارد، هشدار دادم. آن لحظه درک من را از عمق و سیستماتیک بودن این مشکل تثبیت کرد.
علم: یک علت و معلول روشن
برای درک این مساله، از منظر مدیریت منابع آبی به آن نگاه کنیم. هنگامی که برداشت آبهای زیرزمینی محدود به مقدار تغذیه طبیعی باشد، تعادل حفظ میشود و زمین پایدار باقی میماند. اما وقتی برداشت آب بسیار فراتر از نرخ تغذیه مجدد انجام شود، نتیجه اجتنابناپذیر، فرونشست زمین است—فرآیندی که زیرساختها را تخریب میکند، اکوسیستمها را تغییر میدهد و معیشت را مختل میکند.
بنا به گفته وزیر پیشین کشاورزی، در دوران ریاست جمهوری خاتمی، سیاستهای نادرست کشاورزی و مدیریت آب باعث ایجاد کسری نزدیک به ۳۲ میلیارد مترمکعب در منابع آب زیرزمینی ایران شد. دوران احمدینژاد اوضاع را بدتر کرد و ۷۶ میلیارد مترمکعب دیگر به این کسری افزود، درحالیکه دولت روحانی برای معکوس کردن روند تلاش چندانی نکرد. طبق گفته عیسی کلانتری، از ۲۱۰ میلیارد مترمکعب آب شیرین زیرزمینی ایران، نزدیک به ۱۹۰ میلیارد مترمکعب بهطور غیرقابل بازگشتی از بین رفته است. بیشتر آب باقیمانده شور یا لبشور است—خبری ویرانگر برای کشاورزان و کسانی که به این منابع حیاتی وابستهاند.
در سال ۱۳۸۰، پس از انتشار یادداشتهایی که سیاستهای آبی معیوب دولت را نقد میکرد—که منجر به احضار من از سوی رئیسجمهور شد—شخصاً به خاتمی هشدار دادم که این سیاستها زندگی مردم را نابود کرده و آسیبهای غیرقابل بازگشتی به همراه خواهند داشت. من تأکید کردم که ادامه این روند میلیونها ایرانی را با پیامدهای مخرب مواجه خواهد کرد. متأسفانه، پیشبینی من به حقیقت پیوست.
ریشه ایدئولوژیک مشکل
در قلب این بحران، یک ایدئولوژی دگماتیتک قرار دارد که از سوی «رهبر معظم» ترویج شده است. اصرار سرسختانه او برای دستیابی به خودکفایی در تولید غذا باعث شده که برداشت غیرپایدار از منابع آب زیرزمینی در سراسر مناطق وسیعی از کشور انجام شود. این رویکرد کوتهبینانه، که نسبت به پایداری محیطزیست و پیامدهای بلندمدت بیتوجه است، سفرههای زیرزمینی ایران را به لبه نابودی کشانده و میلیونها نفر را در برابر نشست زمین و کمبود منابع آسیبپذیر کرده است.
باوجوداینکه میدانند برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی به نابودی کشور منجر خواهد شد، سیاستمداران و مقامات میانرتبه یا از ترس سکوت میکنند یا بیتفاوتی کامل نسبت به بحران نشان میدهند. بیعملی آنها تنها رنج مردم را عمیقتر میکند و ایران را بیشتر به سمت یک فاجعه زیستمحیطی و انسانی سوق میدهد.
آنچه امروز شاهد آن هستیم، تأثیر ویرانگر سیاستمداران و مدیران فرومایه، مستبد، بیکفایت و مخرب است که بهسرعت در حال نابودی کشور هستند. سیاستهای نادرست آنها باعث فرونشست و نشست شهرها و دشتهای بزرگ شده و آسیبهای غیرقابل بازگشتی را به همراه آورده است.
راهحل؟ کسی نظری دارد؟
راهحل در یک بازنگری کامل در سیاستهای فعلی نهفته است، که بر اساس علم، توسعه پایدار و یک چشمانداز بلندمدت هدایت شود. سیاستمداران و تصمیمگیرندگان باید رویکردهای مبتنی بر شواهد را اتخاذ کنند که حفاظت از منابع طبیعی را بر منافع سیاسی یا اقتصادی کوتاهمدت اولویت دهد.
برخی گامهای کلیدی عبارتاند از:
• توقف فوری برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی و اطمینان از اینکه برداشت آب از نرخ تغذیه طبیعی فراتر نمیرود.
• تلاشهای فشرده برای تغذیه مجدد سفرههای زیرزمینی از طریق روشهایی مانند تغذیه مدیریتشده (MAR).
• ترویج شیوههای آبیاری کارآمد و کاهش کشت محصولات پرآببر.
• افزایش آگاهی عمومی و سرمایهگذاری در فناوریهای صرفهجویی در مصرف آب.
با اجرای این اقدامات، شاید بتوان اندکی زودتر تعادل را به سفرههای زیرزمینی بازگردانیم و خطر فرونشست زمین را کاهش دهیم. بیایید به سفرههای زیرزمینی فرصت تنفس بدهیم—و در این مسیر، به نسلهای آینده فرصتی برای زندگی و شکوفایی فراهم کنیم.