با منِ تنها غریبی، آشنای دیگران
کاش من هم لحظهای بودم به جای دیگران
دستهایت دستمهایم را رها کردند و حال
برگ پاییزم که میافتم به پای دیگران
ابر خواهم بود تا از شهر پنهانت کنم
دور باد از روی ماهت چشمهای دیگران
عشق اگر کفر است یا از کافران کافرترم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخمهای من نهتنها از محبتهای توست
دسترنج روزگار است و دعای دیگران!
#سجاد_سامانی
@GhaZalkhaniI