💎
صبح، برمیخیزی از جا، قیصری افتاده است!
شب میآسایی، امیرِ دیگری افتاده است!
صبحدم، خورشید چون سر میزند از خاوران
عصر، گوی آتشین در کشوری افتاده است...
"چشمِ آسایش چه داری از سپهرِ تیزرو؟!"
سر بجنبانی کلاهی از سری افتاده است!
از مَنَت سخت است؟ از داودِ سلجوقی بپرس...
تا ضعیفی بَر نشیند، سنجری افتاده است!
رفته در طومارِ ظالم، خونِ مظلومان چو نفت
شعلهای در وِی زِ آهِ مادری افتاده است!
گوش، چون سنگین شود از راه میمانَد رحیل
هرکجا کَشتی فرو شد، لنگری افتاده است!
آه ای اسفندیار! از چشمِ خود غافل شدی...
راست میبینم که در آتش، پَری افتاده است!!
#حسین_جنتی (تولد: ورامین، ۲۳ اسفند ۱۳۵۹)
❄️@GhaZalkhaniI🌿🔺