شبانهمن کیستم؟ زِ مردمِ دنیا رَمیدهای
چون کوهسار، پایْبهدامنکشیدهای
از سوزِ دل چو خرمنِ آتشگرفتهای
وَز اشکِ غم، چو کشتیِ طوفانرسیدهای
چون شام، بی رخِ تو، به ماتمْ نشستهای
چون صبح، از غمِ تو، گریباندَریدهای
سَر کُن نوایِ عشق که از های و هویِ عقل
آزردهام چو گوشِ نصیحتشنیدهای
رفت از قفای او دلِ از خود رَمیدهام
بیتابتر زِ اشکِ به دامنْ دَویدهای
ما را چو گِردباد ز راحتْ نصیب نیست
راحت کجا و خاطرِ ناآرمیدهای؟
بیچارهای که چاره طلب میکند زِ خَلق
دارد امیدِ میوه زِ شاخِ بُریدهای!
از بَس که خونْ فُرو چکد از تیغِ آسمان
مانَد شَفَق به دامنِ در خونْ کشیدهای
با جانِ تابناک زِ محنتسَرای خاک
رفتیم، همچو قطرهی اشکی زِ دیدهای
دَردی که بَهرِ جانِ
رَهی آفریدهاند
یا رَب! مَباد قسمتِ هیچ آفریدهای
• رَهی تهرانیدیوان کامل رهی معیّری( سایه عمر، آزاده، ترانهها)، کیومرث کیوان•
@Gardvaare