𖤛 #video #Taekook 𖤛 _واقعا می‌خوای بری؟ _فکر می‌کنی چاره‌ی دیگه‌ای دارم بابونه؟ _نه ولی..هیچکس هیچ‌وقت همچین کاری نکرده و حتی الانم.. _ما همیشه متفاوت بودیم لاو.. مگه نه؟ _منم باهات میام! _اینم مثل دفعه‌های قبله کوچولو.. _نه، نیست..دفعه‌های قبلی توی دنیای خودمون شکار می‌کردی نه ادما.. تمام اجداد ما بهمون راجب اونا هشدار دادن! _اونا فقط هشدار دادن.. یه قصه رو شنیدن و با اضافه کردن چند تا چرت دیگه به بچه‌هاشون گفتن.. هیچکدوم‌شون واقعا اونارو ندیدن! _این کاری که می‌خوای بکنی رو توجیح نمی‌کنه! _مهم نیست..گوش کن.. شاید همه‌ی اینا شایعه باشه.. شاید اونا واقعا انقدر که می‌گن خطرناک نباشن هوم؟ _هرجوری که باشن.. من باهات میام.. در غیر اینصورت تو نمی‌ری!! _اینطوریه جناب پرنس؟ _بله.. همینی که هست. لبخند کوتاهی زد و به چهره‌‌ی اخموی معشوقش نگاه کرد. _زیاد وقت نداریم بابونه.. شهرو قحطی گرفته.. بیرون منتظرتم! @Fiction1taekook1forever