🌴 فرهنگ مهدویت 🌴

#یک_منتظر
Channel
Logo of the Telegram channel 🌴 فرهنگ مهدویت 🌴
@Farhange_MahdaviatPromote
4.36K
subscribers
8.9K
photos
2.5K
videos
2.27K
links
📚مطالب تخصصی در حوزه مهدویت و آخرالزمان ارتباط با ما👇 @FarhangeMahdaviat @a_yamahdi ادمین تب👇 @ ✅کد شامد👇 yon.ir/mi53 🆔 ایتا 👇 eitaa.com/Farhange_Mahdaviat 🆔 سروش 👇 sapp.ir/Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 همسایه...

🏠 در کارهای آپارتمان با همسایه‌ها همکاری نمی‌کرد.
حق شارژ را با تأخیر پرداخت می‌کرد.
در راهرو با صدای بلند حرف می‌زد و در را محکم به هم می‌کوبید، حتی صبح جمعه که به دعای ندبه می‌رفت.
با این حال همیشه همسایه‌ها را به سبک زندگی مهدوی توصیه می‌کرد.

📰 لم یتعاون مع جیرانه في أعمال الشقة.
يَدفعُ راتب البواب متأخرا جدا.
و في الممر يحكي بصوت عال و يصك الباب بالعنف حتى في صباح الجمعة عندما يذهب لمراسم دعاا الندبة.
و لكنه دائما يوصي الجيران باسلوب حياة مهدوي.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
و يعتبر نفسه من المنتظري الحجة...

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 صدای ضبط ماشین...

💬 صدای ضبط ماشین را- حتی وقتی مداحی گوش می‌کرد- آنقدر بلند می‌کرد که وقتی از کوچه رد می‌شد، شیشه‌ خانه‌ها مثل زمان زمین‌لرزه‌ می‌لرزید!
بی‌خبر از اینکه شاید میان اهالی محله، بیماری باشد که صدای بلند آزارش می‌دهد یا قلبش به تپش می‌افتد.

📰 كان صوت مسجل سيارته عاليا دائما - حتى و هو مستمعا إلى اللطميات- فتهتز الزجاج حينما يعبر مِن المنازل!
ما كان يهتم أن ينزعج أحد أو مريض بين سكان الحي.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
هو كان يعتبر نفسه من المنتظري الحجة...

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 مراقبت از مادر...

🏨 مادرش را به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان منتقل کردند. اما به بهانه زیارت، راهی سفر شد. زحمت مراقبت از مادر به گردن بقیه افتاد. مدام عکس از حرم می‌گذاشت و از راه دور با خیال راحت برای شفای مادر، دعا می‌کرد. وقتی از مسافرت برگشت، مادر دیگر نبود.

✍️ إنتقلت والدته لوحدة العناية المركزة لكنه سافر بحجة الزيارة. قاموا الآخرين برعاية أمّه. ظل ينشر صور و فيديوهات من الحرم و يدعى لها من بعيد فارغ البال. لمّا رجع من السفر فقد أمّه.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
هو کان یعتبر نفسه من المنتظرين أيضا.


#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 کار مهدوی...

هر شب و روز، وقتی به امام‌زمان سلام می‌داد، آرام می‌گفت: مولا جان! بهم توفیق بده براتون، کاری انجام بدم.
اما هر‌وقت دوستانش از او می‌خواستند برای کارهای مهدوی، قدمی بردارد، دست به بهانه‌اش عالی بود! او هیچ‌وقت برای امام‌زمان وقت نداشت.

✍️ كلما يسلّم على الإمام الحُجة صباحا و مساءا کان یدعی:« مولاي! وفّقني أن أعمل لك ما يعجبك.
لكنه كلما طلب منه اصدقائه أن يعمل عملا مهدوية، كان يختلق الأعذار لأنه ما كان لديه وقت لإمامه أبدا.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
كمان هو كان يعتبر نفسه من المنتظرين.

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 نماینده مجلس...

🗳 رزمنده‌ای بود که دوران دفاع مقدس را تجربه کرده بود. بعد از جنگ، دوست داشت در عرصه اقتصادی خدمتگزاری کند. با شعار شفافیت، رأی آورد.
اما چهار‌سال، بی‌سر و صدا، مجلس را گذراند. مجلس برایش عجیب برکت داشت! از عملکردش راضی بود و بارها می‌گفت: ان‌شاء‌الله خدمات ما مورد رضای امام‌زمان باشه!

✍️ کان جندیا في حرب الخليج الأولى. بعد ما انتهى الحرب فضّل أن يخدم الناس في مجلات اقتصادية. صوّتوه الناس لأن كان شعاره الشفافية.
لكنه قضى اربع سنوات بهدوء دون أن يوفي بوعده. كان يرتزق من المجلس النواب جيدا و مسرورا بتصرفاته و يقول مرارا:"  إن شاء الله سيكون الإمام المهدي راضيا من خدماتي للناس

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
كان يعتبر نفسه من المنتظرين.

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 شهادت‌...

🌷 هر‌وقت اخبار اعلام می‌کرد از سوریه شهید آوردند یا باز هم در راه امنیت کشور شهید داده‌ایم، بغض می‌کرد و می‌گفت:
«اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک»…
اما هیچ‌وقت تو برنامه‌هاش خبری از کار جهادی و دلسوزانه و انقلابی نبود. گرمی صندلی ریاست، دل و دماغ کارهای جهادی را از او گرفته بود.

✍️ کلما کان یبلغ خبر بأن قدمنا کم شهید فی سوریا أو قدمنا شهداء لأجل الأمن الوطن، کان یقول باكيا:« اللهم ارزقني شهادة في سبيلك»
لکنه ما كان يعمل عملا أو يخطى خطوة جهادية ثورية.
ذلك لأن كرسي الرئاسة ملأ عيناه  و  ما بقى له نفس لخطوات الجهادية.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
كان يعتبر نفسه من المنتظرین

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 مجلس...

🎤 مجلس حسابی گرفته بود. وقتی مداح، از ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه‌السلام سخن گفت، صدای ضجّه از همه بلند شد.
اما هر لحظه که امام زمان، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر می‌دهد، ضجّه از کسی بلند نمی‌شود!

✍️ في مجلس لمّا صاح المحدّث: « قال الحسین هل من ناصر ينصرني»؛ فضجّ الحاضرين، لکن الآن کلّما ينادي إمام زماننا « هل مِن ناصر ينصرني»؛ ماحدا يلبّي أو يضج على غربته!

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
هم الذین کانوا یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 چت...

📱 ظاهری مذهبی داشت؛
ریش مرتب، بوی عطر حرم، تسبیح و
انگشتر عقیق!
همه او را منتظر امام زمان می‌دانستند.
تصویر پروفایلش هم مهدوی بود.
اما یک روز وقتی مادرش خواست که گوشی تلفن همراهش را چک کند، دستپاچه شد.
کلی این پا و آن پا کرد تا مادر، پوشهٔ عکس‌ها و چت‌ها را نبیند!

✍️ كان يبدو متديّن؛ أنيق اللحية، رائحته عطر الضريح، معه مسبحة و بيمينه خاتم العقيق!
ظنّ الناس بأنه ينتظر الإمام. كانت صورة بروفايله مهدويّة.لكنّه في يوم مِن الأيام لمّا طلبت أمّه موبايله، قلق و توتّر. صار یحاول و یسعی حتی الامّ لا ترى معرض الصور و المحادثات!

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
طبعا هو كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين!

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 خمس...

💰 سخت‌ترین کار دنیا، حساب‌کردن خمسش بود.
از چند روز قبل، پول‌های اضافه‌اش را خرج می‌کرد یا به حساب خانمش به عنوان هدیه موقتاً واریز می‌کرد.
بعد وقتی، ته حسابش مبلغ ناچیزی می‌ماند، یک‌پنجمش را به عنوان خمس می‌پرداخت… آن هم به صورت قسطی!
بعد با بغض می‌گفت: آقا‌جان! تو شاهد باش! سهمتون رو دادم. الهی خدا ازم قبول کنه!

✍️ حساب خمسه كان أصعب الأعمال فی الدنيا.
قبل أن يصل رأس السنة كان يسحب المال مِن البنك إمّا یصرفه إمّا يحوّله بحساب زوجته مؤقتا و أخيرا ًيحاسب الخمس مِن اللی ما بقی فی حسابه.
بعد كل هذه التهرب یدفع الخمس على الأقساط و یبکي و يقول:"سيدي! كن شاهدا بانّي دفعت سهمك مِن مالي، يا إلهى تقبل مني!"

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
و هو کان يعتبر نفسه مِن المنتظرين!

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 دعای ندبه‌...

📖 روز جمعه برای خواندن دعای ندبه به مسجد رفت.
سخنران قبل از دعای ندبه به منبر رفت.
از همه موضوعات روز گفت، الا امام زمان!
آقا، جمعه‌ها هم غریب بود…

✍️ ذهب يوم الجمعة لقراءة دعاء الندبة.
قبل أن تبدأ قراءة الدعاء قام الخطيب يحكي على المنبر.
حكى عن كل شي سوا إمام زمان!
كان سيّدنا غريبا في الجمعة أيضا...

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
کان الخطیب یعتبر نفسه مِن المنتظرين!

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 ترسیدن...

🚘 آرزو داشت، سرباز امام زمان شود.
پشت شیشهٔ ماشینش، این برچسب را چسبانده بود: «سلام بر امام زمان»
زمان اغتشاشات، ترسید که اغتشاشگران شیشهٔ ماشینش را بشکنند. پس برچسب را پاک کرد. خیالش راحت شد.

✍️ كان يتمنّى أن يكون من جنود الإمام الزمان كان ملصقا على زجاج سيارته :"سلام يا مهدي".
في فترة الشغب، خاف أن یهجموا علیه المتمرّدين(مثيرو الشغب) و يحطّموا زجاج سيارته لذلك أزال الملصق؛ لقد إرتاح الآن.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
هو أیضا کان یعتبر نفسه مِن المنتظرين!

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 بهانه...

📖 به زور به مادر پیرش سر‌می‌زد!
برای انجام کارهای مادرش، همیشه بهانه می‌آورد، اما برای رفقایش‌ سنگ تمام می‌گذاشت.

✍️ کان يزور أمه العجوز بالإكراه
لمّا كانت أمه تطلب شيئا، كان دائما يختلق الاعذار لها

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
بس هو كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 کار فرهنگی...

📖 استادِ حرف‌زدن و زبان‌ریختن بود.
توی جمع با خواندن شعر و گفتن قصه و خاطره، همه را به وجد می‌آورد.
ولی وقتی می‌خواست برای امام زمان کار فرهنگی کند، زبانش بند می‌آمد!

✍️ كان أستاذ في التحدّث و الحكي؛
كان يثير الكل عند قراءة القصايد أو الحكايات أو الذكريات؛ لكنّه لمّا كان يريد يكتب عن إمام زمانه كانّ ينطفئ ذوقه الشعري!

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
و کمان هو کان یعتبر نفسه مِن المنتظرين!

#تلنگر
ا___
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 سلام به پدر...

🥸 پسرک کنار سفرهٔ صبحانه نشست. اما یادش رفت به پدر و مادرش سلام کند.
پدر با اخم گفت: مگه می‌شه اول صبح، سلام به پدر و مادرت رو فراموش کنی؟
پدر سپس تلفن همراهش را روشن کرد و مشغول پرسه‌زدن در فضای مجازی شد. این کار هر روز او بود. او باز هم فراموش کرد، صبحش را با سلام به پدر مهربانش آغاز کند.
«سلام علی آل یس… »

✍️ جلس الصبی لیتناول الفطور لكنّه نسى يرمي السلام على أمه و أبيه.
قال الأب عابسا: " أيمكن أحد ينسي یسلم على والديه؟!"
ثمّ فتح الأب جواله و قام یجول فی الشبکات الإجتماعیة. هذا كان ما یفعله یومیّا. لقد نسى مرة أخرى أن يبدأ يومه بالسلام على أبيه الحنون.
"سلام على آل يس..."

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين!

#تلنگر
ا_______
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 بی‌تابی...

🔸 برای رفتن به جمکران بی‌تابی می‌کرد.
عاشق جمکران بود. پس مرخصی گرفت و با همسرش راهی شد.
وقتی رسید، اشک امانش نداد. دستانش را بالا آورد و برای همه‌چیز دعا کرد؛ مشکلات مالی‌اش، فرزندانش، گره در کارش و...
از جمکران برگشت. فقط یک دعا را فراموش کرده بود. همان همیشگی: دعای برای فرج امام زمانش!

🔹 کان مشتاق لزیارة جمكران.
كان يموت شوقا لـجمكران، فأخذ الإجازة و سافر مع زوجته.
عندما وصل الجمكران ما بطلت عيونه مِن الدموع، مدّ يديه إلى السماء بالدعاء. كان يدع لحل مشكلاته المالية، أولاده و عُقد المكاره في حياته و...
رجع مِن السفر لكنّه كالعادة نسى دعاءً واحدا، دعاء لفَرَج صاحب الزمان.

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 انصاف...

🔸 صاحبخانه با اخم گفت: همین که گفتم! اگه نمی‌تونی مبلغ رهن و اجاره رو بدی، خبری از تمدید قرارداد نیست. زودتر خونه رو خالی کن. این مشکل شماست، نه من...
مستأجرش که یک کارگر ساده بود، گفت: انصاف هم خوب چیزیه! آخه مگه من چقدر می‌گیرم که امسال رهن و کرایه رو دو برابر کردی؟!
صاحبخانه، غروب همان روز، در صف اول نماز جماعت، دعای فرج می‌خواند.

🔹 قال صاحب البيت عابسا: مثلما قلت إن ما دفعت كلّ مبلغ الإيجار مستحيل أمدد العقد معك؛ فعليك أن تخلي البيت. هذة مشكتك ليس مشكتي يا أخي...
كان المستأجر عاملا، فاجابه:
بالله علیک کم هو راتبی حتى يتضاعف مبلغ الإيجار...
فی مساء نفس الیوم، کان صاحب البیت فی صف الاول مِن صلاة الجماعة و يهمس دعاء الفرَج

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!

#تلنگر
ا_______
🌿🔔🔸🔸🔶🔸🔸🔔🌿
@Farhange_Mahdaviat