🙈 ۱۷ رجب به درک واصل شدن مامون مبارک
🙊👹👹👹👹👹چگونگی شکل گیری نطفه مامون عباسی لعنة الله علیه
✅باینکه متن
#طولانی است تقاضا دارم
#مطالعه بفرمایید ، از اینکه الفاظ
#زشت بکار برده شده
#عذرخواهم ، اما چاره ای نیست تاریخ این ملعونین به همین کثیفی است
✅👹در تواريخ چنين آمده است که شبي هارونالرشيد در بزم خصوصي خود بيش از ميزان معمول شراب نوشيد. آنگاه به زبيده ( همسر اول هارون - مادر امین ) پيشنهاد کرد که به شرط دلخواه شطرنج بازي کنند. زبيده قبول کرد و به بازي شطرنج پرداختند. با اينکه زبيده در بازي شطرنج استاد بود، معذالک هارون از او برد و خواست تا شرط دلخواه خود را عملي سازد.
👹 زبيده که نميدانست شوهرش چه خيالي دارد، چشم به دهان او دوخته بود تا ببيند چه ميخواهد. هارون پس از چند دقيقه که سراپاي زبيده را برانداز کرد گفت: ميداني از تو چه ميخواهم؟ زبيده گفت: خير نميدانم، ولي چون تو از من برده اي ناچار هر چه بخواهي بايد اطاعت کنم.
👹هارون الرشيد با همان حالت سرمستي گفت: ميل دارم که سراپا لخت شده و در مقابل من با ناز و عشوه حرکت کني و من بدن برهنهي تو را به نحو دلخواه تماشا کنم.
👹وقتي زبيده اين پيشنهاد را شنيد، با اين که کسي در آن حوالي نبود، سراپا به لرزه درآمد و موي بر اندامش راست شد و خواست تا با تمنا و تضرع هارون را راضي کند که از اين خواسته خود صرفنظر نمايد.
👹 پس گفت: شوهر عزيزم، اگر ممکن است از اين کار بگذر و چيز ديگري از من بخواه. هارون که از باده ناب سرمست بود، گفت: غيرممکن است من از اين کار بگذرم. اگر تو از من برده بودي هر چه ميخواستي بيچون و چرا انجام ميدادم. باري، زبيده که ديد تضرع و التماس در دل سنگ شوهر مستش اثر ندارد، با حالي نزار و چشمي اشکبار يک يک لباسهايش را در آورد و سراپا برهنه شد.
👹هارون که از ديدن اندام زيبا و فتنه انگيز زبيده سرمستيش چند برابر شده بود، از او خواست تا با عشوه گري بخرامد و اندام خود را به حرکت درآورد. زبيده که ميخواست تنها به لخت شدن اکتفا کند، ناچار به دور حيات حرم بناي راه رفتن را گذاشت و فريادهاي شادي هارون را ميشنيد که هر لحظه او را بيشتر به خراميدن و نشان دادن پستي و بلنديهاي بدنش تشويق ميکرد.
👹باري، اين کار براي زبيده طاقت فرسا و براي هارون لذتبخش بود، پس از چند دور گردش به دور حياط پايان يافت و زبيده لباسهاي خود را پوشيد و نشست و بازي شطرنج دوباره شروع شد. چيزي نگذشت که زبيده هارون را مات کرد و بازي را از او برد.
👹اکنون وقت آن رسيده بود که زبيده انتقام هولناک خود را از هارون بستاند و او را به کاري وادارد که عمل لخت شدن زبيده در مقابلش به حساب نميآمد.
😱 زبيده از هارون خواست تا برخيزد و همان ساعت با زشت ترين کنيزکانش همبستر گردد!
👹زبيده کنيزي داشت به نام «مراجل» که از اهالي خراسان و بسيار کريه المنظر بود و در مطبخ حرمسرا کار ميکرد. اين کنيز به قدري کثيف و متعفن بود که ساير کنيزکان از مجالست با وي پرهيز ميکردند.
👹وقتي هارون چنين ديد شروع به الحاح و التماس کرد و خواست هر طور شده از زير اين بار شانه خالي کند، ولي زبيده اصلا گوشش به خواهشهاي هارون بدهکار نبود. هارون که ديد التماس و تمنايش در دل زبيده اثري ندارد، ناگزير به زبيده پيشنهاد کرد که اگر او را از اين کار معذور دارد، خراج يکساله کشور مصر را به او خواهد بخشيد.
👹زبيده خنده اي تلخي کرد و گفت: چطور ساعتي پيش هر چه از تو خواستم تا مرا از لخت شدن معاف کني، به سخنانم توجه نکردي و مرا سر تا پا برهنه ساختي و مجبور کردي تا چندين دور حياط حرمسرا را بگردم؟
اينک نوبت من است که به تمناها و تطميع تو اعتنائي نکنم و تو را وادارم تا با مراجل همخوابه شوي.
👹هارون الرشيد که ديد به هيچ وجه زبيده راضي به گذشت نيست، ناچار برخاست و با اکراه تمام با کنيزک همبستر گرديد و همان شب نطفه ي مأمون بسته شد .
سرانجام پس از 9 ماه، در شب چهاردهم ربيع الاول سال 170 از بطن مراجل کنيز، مأمون قدم به عرصه ي وجود گذاشت.
👹خطیبی می فرمودند کنیزی که هارون به اصرار زبیده با او همبستر شد ، درحالیکه آن کنیز در روزهای ناپاکی زنانه قرار داشت .
👹آری این
#نطفه کثیف خود
#قاتل امام رضا علیه السلام و
#دختر جرثومه اش
#قاتل جوادالائمه علیه السلام گردید.
📚حـيـاة الحيوان ، دميرى / 1 / ص 72 ـ اعلام الناس فى اخبار البرامكة ، و بنى العباس ، اتليدى / ص 106 و 107 ـ
عيون التواريخ
@Faghat_Emamzaman59