💠 بیانضباطی در عرضه روایات بر قرآن مجید/۴•ارزیابی نظریهی موافقت روحیه (۲)
🔻در فرستهی پیشین در راستای بررسی مفاد
#روایات_عرض به ارزیابی نظریهی
#موافقت_روحیه رسیدیم و عبارات دو تن از مهمترین قائلان (و شاید مبدعان) این نظریه یعنی حضرات آیات
#صدر و
#سیستانی را نقل نمودیم. با احترام به عظمت هر دو فقیه عالیرتبه در این فرسته به نقد فرمایش ایشان میپردازم.
🔰تقریر و نقد استدلالهای نظریهاز مجموع آن عبارات دو استدلال برای نظریهی فوقالذکر ممکن است استفاده شود:
۱. اگر معنای موافقت و مخالفت اعمّ از توافق یا تخالف روحی نباشد لازم میآید که تمامی روایات مخصص یا مقیّد یا حاکم بر #قرآن کریم را کنار بگذاریم و چون این لازمه خلاف ضرورت مذهب شیعه و نصوص متواتره و بلکه آیات قرآن کریم است، معلوم میشود مُراد از موافقت و مخالفت اعمّ است.جواب: قبلاً گذشت که مقصود از مخالفت و عدم موافقتی که موجب طرح اخبار آحاد است مخالفت قطعی با مضامین
قرآن و سنت است، نه مخالفت ظنی تا چه رسد به تعارضات بدوی که جمع های دلالی در آن جاری است و روایات مخالف با کتاب در چنان مواردی در حقیقت مخالفتی با
قرآن ندارند بلکه نسبت آنها با
قرآن از قبیل نسبت دو متن تفسیرکننده و تفسیرشونده است. در واقع بنابر ظاهر این روایات مقصود از مخالفت با
قرآن همان چیزی است که حضرت آیةالله سیستانی در عبارات نقل شده از ایشان، تحت عنوان «امر اول» از آن یاد فرمودهاند.
۲. تعبیر «شاهد» در صحیحهی هشام بن حکم (چهارمین روایتی که نقل شد) با توافق روحی تناسب دارد نه توافق «حدّی» و «دقّی».جواب: از نظر لغوی کلمهی «شاهد» معنایی اعمّ از آنچه ادعا شده دارد و به هرگونه مؤید و قرینهای که شهادت به صدق یک روایت دهد میتوان اطلاق شاهد نمود. در عمل هم فقهاء در موارد زیادی برای صحّت سند یا دلالت یک روایت به روایات دیگر استشهاد مینمایند.
ممکن است گفته شود: اگر مقصود از شاهد معنای مضیّقی باشد که ما ادعا کردیم، دیگر نمیتوان پذیرش روایات را منوط به وجود شاهد کرد زیرا احادیث زیادی شاهد به این معنا ندارد و صرفاً توافق روحی در مورد آنها قابل تشخیص است.
در پاسخ باید گفت: اولاً در صحیحهی هشام پذیرش روایات منوط به یکی از دو شرط شده: توافق با
قرآن و سنت یا وجود شاهد. با توجه به معنایی که قبلاً برای کلمهی «توافق» ذکر کردیم (= سازگاری و انسجام) روشن است که اکثریت روایات معتبر السند واجد شرط موافقت با کتاب و سنت هستند و لذا غالباً از احراز شرط دیگر بینیازیم.
ثانیاً بر فرض که صحیحهی هشام دالّ بر معنایی باشد که مرحوم شهید صدر ذکر فرموده، خودِ این روایت فاقد شرطی است که خودش برای حجیت قرار داده زیرا شاهدی (به معنای موافقت روحی) برای مضمون آن در دست نداریم.
🔰اشکالات دیگرِ نظریهگذشته از ضعف استدلالهای مطرح شده به سود این نظریه، ناهماهنگی آن با خصوصیات اخبار عرض نیز مشهود است؛ چه اینکه احادیث چهارگانهی مورد بحث (همانطور که قبلاً گذشت) موافقتِ قطعی/اطمینانی با
قرآن و سنت را معیار ردّ و قبول روایات قرار دادهاند و پرواضح است که موافقت روحیه امری است در نهایتِ خفاء و پیچیدگی به طوری که اگر تشخیص و احراز آن ممکن باشد (که غالباً نیست) هرگز احرازِ قطعی آن میسّر نخواهد شد. شاهد این نکته اختلافات گستردهای که در این حیطه مشاهده میکنیم، همچون اختلاف در موافقت یا مخالفت تفسیر مشهور از روایت «باهتوهم» با روح
قرآن مجید.
چندی قبل شخصی برای ردّ روایاتی که از مشورت با بانوان تحذیر میدهد مسألهی مخالفت این اخبار با
قرآن کریم را پیش کشید و به خصوص به آیهی مبارکهی ۱۶ از سورهی نحل اشاره نمود:
«من عَمِلَ صالحاً مِن ذَكَرٍ أو اُنثى و هو مؤمنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حياةً طيّبةً». مدّعی معتقد بود اگر زنان قابلیتِ داشتنِ «حیات طیبه» را دارند پس دیگر معنا ندارد از مشورت با آنان تحذیر داده شود. عدهای در آن جمع این سخن را پسندیدند و گروهی نیز مثل صاحب این قلم از شدّت بیارتباطی آیه با آن روایات انگشت تعجب به دندان گرفتند.
🔻خلاصه اینکه: منوط نمودن حجّیت روایات به موافقت روحی که تشخیص آن تا حدّ زیادی ذوقی و سلیقهای است در بادی امر بسیار بعید مینماید و دلیل محکمی نیز از آن حمایت نمیکند. بلکه میتوان ادّعا نمود این نظریه با «روح شریعت» ناسازگار است؛ از این رو خود بزرگترین ناقض خودش است.◽️[🔗متن کامل این یادداشت در این پیوند در دسترس است.]#تعادل_و_تراجیح #اصول#برهان✒️📚 @Faede_v_Borhan