بنی آدم اعضای یک پیکرند ؟
اگر سعدی اینها ز یکدیگرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
چو عضوی به درد آمده پس چرا
دگر عضو ها بر سرش میپرند ؟
چرا داس بر ریشه اش میزنند ؟
به پشت سرش از چه با خنجرند
چرا بر سرش هی کلاه مینهند؟
و از سر دوباره کلاه میبرند
چه مضحک شود سعدیا پیکری
که اندام آن یکدگر میدرند
نه دستی که از هم گره وا کنند
نه چشمی که بر درد هم بنگرند
نه در ملک عقلند نه در راه قلب
مرید شکم ، عبد پایین ترند ..