#زرتشتیان از بامداد روز سَده با همکاری هم، هیزم و بوته کافی از دشتها جمع آوری می کنند تا توده بزرگی از بوته های خشک درست کنند.
سپس در هنگام فرورفتن خورشید آتش افروزی آغاز می شود. هفت موبد سپیدپوش با مشعل های روشن سه دور به دور بوته ها می گردند و با خواندن اوستای آتش نیایش بوته ها را آتش میزنند.
آتش بسیار بزرگی افروخته می شود که تا آسمان شعله می کشد و در آن سرمای استخوان شکن بهمن ماه گرما را به باشندگان ارمغان می کند.
جوانان در پیرامون آتش به شادی می پردازند، سرودها وترانه های محلی و ملی می خوانند و بزرگترها به نیایش آتش می پردازند.
اگر کسانی نتوانند به جشن بیایند بر بام خانه ها آتش افروزی می کنند. شما نیز میتوانید با آنچه از چوب یا هیزم که در دسترس دارید در کوچه و محله خودتان این جشن را برگزار کنید. آتش بیفروزید و شاهنامه #فردوسی بخوانید.
🔥جشن باستانی سَده بر همهی ایرانیان و آریاییهایِ ایراندوست گرامی باد 🔥
وقتی غمگین هستید دنیا شما را به سُخره میگیرد !!! وقتی خوشحالید، دنیا به شما لبخند میزند ... اما وقتی دیگران را خوشحال میکنید، دنیا به شما تعظیم میکند ...
تصنیف «یکی یه پول خروس» از ساختههای اسماعیل مهرتاش و سروده غلامرضا روحانی است که ابتدا جواد بدیعزاده از اجرای آن امتناع کرد، اما با تشویق ابوالحسن صبا خواندن آن را پذیرفت.
این اثر و آثار دیگری مانند «زال زالکه» به مسائل اقتصادی و فرهنگی دهه ۱۳۰۰ میپردازند. بدیعزاده با تغییر قالبهای سنتی و وارد کردن ریتمهای غربی مانند تانگو، به عنوان یکی از پیشگامان موسیقی پاپ در ایران شناخته میشود. او در سالهای نزدیک به انقلاب ۱۳۵۷ برخی از ترانههای خود را بازخوانی کرد یا بر بازخوانی آنها توسط هنرمندان جوان نظارت داشت.
ببینیم تصاویری از تهران ۱۳۲۲ را با ترانهخوانی جواد بدیعزاده.
اگر دين يا جهانبينی برای سازندگی، پيشرفت، آبادانی و آرامش جهانی نباشد، نبايد آن را پذيرفت يا باور كرد تا ميدان قدرت بيابد. اگر هم در دينی زاده شده ايم كه آگاهيم كاربرد و نتايجش برای مردم جهان، منفی و ويرانگر است، خِرَد حكم می كند كه از آن دین جدا شده و نگذاريم كه رشد كند. برخلاف آنان كه می گويند: داشتن هر دينی بهتر از بی دينی است من بر اين باورم كه: بی دينی بهتر از داشتنِ دينی ويرانگر است.
جنگ پایان خواهد یافت و رهبران با هم گرم خواهند گرفت و باقى میماند آن مادر پیرى که چشم به راه فرزند شهیدش است و آن دختر جوانى که منتظر معشوق خویش است و فرزندانى که به انتظار پدر قهرمانشان نشستهاند. نمیدانم چه کسى وطن را فروخت؛ اما دیدم چه کسى بهاى آن را پرداخت…
ناصرالدینشاه قاجار در ماه رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت: ڪه من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!
میرزای شیرازی پاسخ داد: بسمه تعالی ! حڪم خدا قابل تغییر نیست. لڪن حاڪم قابل تغییر است. اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حڪومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود!
سمت چپ عکس معروف دختر افغان روی جلد مجله نشنال جئوگرافیگ در سال 1985 و سمت راست همون دختر تقریبا دو دهه بعد!
جالبه بدونید عکس کودکی این دختر که به یکی از معروفترین تصاویر نشنال جئوگرافیگ تبدیل شد در اردوگاه پاکستان گرفته شده بود. جایی که دخترک بعد از کشته شدن پدر و مادرش توسط شوروی به اونجا فرار کرده بود! اما سرگذشت این خانم که شربتگلی نام داره عجیبتر از این حرفاس، شربتگلی در سال 2016 به اتهام جعل کارت شناسایی پاکستانی بازداشت میشه و بعدش هم راهی زندان میشه. بعد از آزادی به همراه 3 دخترش و با استقبال رئیسجمهور به افغانستان برمیگرده، ولی این پایان ماجرا نیست و بعد از اشغال مجدد افغانستان توسط طالبان، شربتگلی پناهنده ایتالیا میشه!
البته این خانم که الان 51 سال داره، خوششانس بوده که به واسطه معروفیت تونست از دست طالبان فرار کنه
گویند مردی از گرسنگی رو به مرگ بود. شیطان برای او غذایی آورد، به شرط آنکه ایمانش را به او بفروشد. مرد پس از سیری، از فروختن ایمان خود ابا کرد و گفت: آنچه در گرسنگی فروختم، موهوم و معدومی بیش نبود، چرا که: آدم گرسنه دین و ایمان ندارد!
گرگ گرسنه چو یافت گوشت، نپرسد کاین شتر صالح است یا خرِ دجال
چگونه میتوان کسی را ترساند که شکمش فریاد گرسنگی میکشد و رودههای بچههایش از نخوردن به پیچ و تاب در میآید؟ دیگر چیزی نمیتواند او را بترساند. او بدترین ترسها را دیده است...