#هوالعشق #معجزه_زندگی_من #نویسنده_رز_سرخ #قسمت_بیست_دوم.
.
.
پول آژانس رو حساب کردم وسیله ها رو برداشتم رفتم به سمت خونشون..
زنگ درو زدم یکمی منتظر موندم بلاخره هدیه اومد درو باز کرد.
هدیه_سلام
☺️وای خاله شما چقدر خوشگل شدیی
😍😍😍😍😍دفعه پیش به گفته حسین خیلی ساده اومده بودم البته الانم سادم
😂 بچه خیلی تیزه
😑حلما_مرسی عزیزدلم به خوشگلی تو نمیرسه که
_اجازه میدی بیام داخل؟
هدیه_ببخشید حواسم نبود بفرمایید تو
حسنم خونست
😊حلما_ چه خوب زودتر درسو شروع میکنیم
مامان سرکاره؟
هدیه_بله خاله جون
حلما_حالش چطوره
هدیه یکم بهتره داروهاشو میخوره درد نداره زیاد
😢حلما خدارو شکر ایشالا خوبه خوب میشه تو غصه نخور
😍😘😘حسن_سلام خوش اومدین
بفرماید بالا
حلما_سلام گل پسر خوبی؟
حسن _ممنون
حلما_حسن جان اگه کاری نداری بیا سریع بریم سراغ درست امروز من یکم زودتر باید برم
حسن_چشم بفرماید بشینید الان میام خدمتتون
نیم ساعتی بود داشتم با حسن درس کار میکردم که سپیده زنگ زد
حسن جان این چندتا نمونه سوال رو حل کن من الان میام
حلما_جانم سپیده
سپیده_به حلی جون چه عجب افتخار دادی به ما
حلما_
😂خب دیگه سعادت نصیبتون شد برو حالشو ببر
سپیده_ایییش بچه پرو رو ببینا
😒😂حلی دیر نکنی ها مثل همیشه ساعت 4نیم کافه باش
😊حلما_باشه میبیبنمت فعلا کاری نداری؟
سپیده_فعلا بای
😘ساعتو نگاه کردم 3:30دقیقه بود خب از اینجا تا کافه نیم ساعت شایدم بیشتر راه بود یجوری بایدبرنامه ریزی کنم که تا 6 نیم 7هم خونه باشم
خونه حسن اینا جنوب شهره سمت شوش
کافه ای هم که قرار گذاشتیم سمت انقلابه...
سریع درس حسنو جمع و جور کردم و جایزه هاشون رو بهشون دادم
حسن اولش قبول نمیکرد
بهش گفتم به عنوان معلمش دوست دارم تشویقش کنم و زشته اگه قبول نکنه
هدیه که خیلی خوشحال شد
از خوشحالی اونا منم خوشحال شدم ...
حسن میگفت مامانش دوست داره منو ببینه ولی کارش سنگینه ان شاالله یه بار زود میاد که منو ببینه
راس ساعت 4 زدم بیرون که دیر نکنم
چون تو محل اشنا زیاده نمیشد کافی شاپ نزدیک قرار بزارم
.
تصمیم گرفتم با مترو برم پرسون پرسون نزدیک ترین ایستگاهو پیدا کردم
ساعت حدود 4:15دقیقه بود رسیدم خدارو شکر دیر نکردم وگرنه این سپیده آبرو نمیزاشت برام
تو مسیر کافه بودم گوشیم زنگ خورد اوه حسینِ
_سلام علیکم برادر
حسین_سلام حلما .کجایی
حلما_تازه از خونه حسن اینا اومدم میرم سمت انقلاب یه سری کتاب بگیرم
😑😑حسین_تنهایی؟
حلما_اوهوم تنها
🙄حسین_باشه مراقب خودت باش زودبرو خونه کارت تموم شد
😉حلما_اوکی برادر کاری نداری؟
حسین_نه یاعلی
حلما_اوادفظ
😄حسین خسته نمیشه انقدر منو کنترل میکنه
😒😒انگار بچم نمیخواد قبول کنه بزرگ شدم خودم میفهمم چیکار میکنم
😂😒رسیدم جلو در کاافه...
.
.
@chadorihay_bartar💜⭐️💜⭐️💜⭐️💜⭐️💜⭐️💜