🌺

#امشب
Канал
Логотип телеграм канала 🌺
@ChAdOrIhAy_BaRtArПродвигать
16
подписчиков
5,69 тыс.
фото
693
видео
587
ссылок
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
#رمان_گل_محمدی72⃣
#پست۲۷

راه افتادیم و به مڪان پارتی رسیدیم
صدای گوش کر کن موزیــــــ🎶ـــــــک آزارم میداد...😖


ڪوروش پیاده شد و دست هم را گرفتیم و به داخل خانه باغ پارتی رفتیم...😒
فکر کنم چند خیابان آنور تر خانه مادرم بود...


ڪوروش_تو فکری عزیزم😉
به خودم آمدم...
من_نه بریم داخل...😐
وقتی داخل شدیم بوی الڪل و سیگار اذیتم کرد...😟
لباسم را به پیشخدمت تحویل دادم و گوشه ای نشستم...ڪوروش هم آمد و تنگم نشست...😕


ڪوروش_وا شهرزاد اومدی تلپ شدی؟پاشو قر بدیم...بعدم زد زیر خنده
😜خدمتکاری سینی جلویم گرفت....
بی وقفه نــ🍷ـــــوشیدنی را گرفتم و سرکشیدم...
برایم عادی بود....


مشروب 🍺از چیزهایی بود که جزو خوراڪ هر روزم تو آمریڪا بود...🍾🍻
ڪوروش_دختر الان مست میشی میدونی اون چقد سنگینه؟منکه خیلی وقته میخورمش بوش هم اذیتم میکنه....😰


پوزخندی 😏زدمو پا روی پایم انداختم...جام را پر کردم....دوباره...سه باره...
کوروش با چشمای از حدقه درآمده نگاهم ڪرد...😳
_اوه مای گاد...این بانوی زیبا حالشون بد نشه...😘
دیگه حالم داشت ازون محیط بهم میخورد...
_کوروش غزال تیزپا تور کردیا😘
کوروش_چجوووووورم😉
خودش بلند شد و رفت...
_میشه اسمتونو بدونم؟🙂
من_نه😒


از صراحت کلامم جا خورد...😐
خواست چیزی بگوید که رویم را گرداندم...
سه ساعت بی حرف کنار هم نشسته بودیم و من به رقــــ💃ـــــصنده ها نگاه میکردم...
ناگهان با صدای داد پسری پریدم....😱


#ماموراااااااااااااااا
سرجایم #خشکم زد....
در آن میان
فقط
قیافه ی
#حسین را دیدم
که با #تعجب نگاهم میکرد
و
منه #بدبخت
از کجا میدانستم که #تو...
#امشب....


#ادامه_دارد

😭

@Chadorihay_bartar
❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺
🚫ڪپی بدون ذڪر منبع غیر اخلاقیه🚫
نویسنده: یه بنده خدا
#رمان_گل_محمدی62⃣
#پست۲۶

چشم غره ای با ناز رفتمو بدون نگاه ڪردن به ماشین رفتم جلو😌...

_خانوم خشگله یه نیگام به ما بنداز😉....رحم ڪن بابا 🤗
من_امرتون؟😒
_بیا بالا ڪارت دارم...😚

با عشــــــوه تابی به موهایم دادم💁🏼...ته دلم ڪسی میگفت داری خیانت میڪنی🙍🏼...
هه😏...خیانت؟...آن هم به ڪسی که نگاهم نمی کند...میخواهم خوش باشم بی مزاحم🙄
من_حالا ڪه اصرار میڪنی اوکی
نشستم تو ماشین...


با اینڪه از نگاه خیره اش بدم آمد ولی دوست داشتم تجربه ڪنم...😑
دستش را به سمتم گرفت....👋🏻
_ڪوروش هستم و شما🙌🏻
لبخندی زدم...🙂
من_شهرزاد خوشبختم
دستش را فشردم...🙃
ڪوروش_میگم پایه ای بریم خرید؟امشب هم با بچه ها پارتی داریم...😎


دستانم را به هم زدم👏🏻...
من_عالیه
رفتیم مرڪز خرید و ماشینش را ڪه حالا فهمیدم لکسوز است پارڪ کرد....
دست هم را گرفتیم 👫و مغازه ها را رد میڪردیم...

ڪوروش_اونجارو👆🏻
به لباس دڪلته ای اشاره میڪرد...
درست است مسلمان نیستم ولی بی عقل نیستم ڪه چنین لباسی در جمعی بسته بپوشم...👌🏻
دست آخر لباسی با آستین سه ربع صورتی و دامنی تا زانو به رنگ مشڪی گرفتم...هر چند اخمهای کوروش در هم بود...🙎🏼

رفتیم تا برای ڪوروش لباس بخریم...
من_بیا بریم اون بوتیڪ🏃
یه پیرهن صورتی و یه شلوارڪ به شڪل پرچم انگلیس جلویش گرفتم...
من_میاد بهتا
زدم زیر خنده😃😂
خودش هم خندید😂...
ڪت تک مشڪی و پیرهن سفید و ڪراوات صورتی انتخاب ڪردم و دادم به او...
ڪوروش_به به سلیقه رو برم...😙
من_خب خوبه حالا من اگه سلیقه داشتم همراه تو اینور اونور نمیرفتم
ڪوروش_مرسی تعریف و تمجید😐
از حالت قیافه اش خنده ام گرفت...


آماده شدیم تا برویم پارتــــــــــے....
شب شده بود و ساعت ده....
چه میدانستم😶
تویی ڪه😕
نگاهم نمیڪنی😞
#امشب...😥

#ادامه دارد




@Chadorihay_bartar
❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺
🚫ڪپی بدون ذڪر منبع غیر اخلاقیه🚫
نویسنده: یه بنده خدا