#GoodOldBooks ─ کتاب اول: دونا از دافنه دوموریه
قبلش یه نکتهی بامزه بگم. :)
دافنه دوموریه یه کتاب دیگه داره به اسم ربهکا که بین رمانهای کلاسیک هم بسیار معروفه و فکر کنم اگر کسی با این نویسنده آشنا باشه، بیشتر از طریق این کتابش باشه. من هردو کتاب رو دارم و جفتشون سنشون از من بیشتره، بنابراین اتفاقی که افتاده اینه که جلد کتاب دونای من، در اصل جلدی هست که برای ربهکا طراحی شده. روی جلد این کتاب من یه ساختمون نیمهسوخته، طرحی محو و تقریبا روحوار از یه خانم زیبا با موهای بلند مشکی و چشمهایی که خیره شدن به خواننده و طرح ملموستر از خانمی دارم که هیچ شباهتی به اون خانم اول نداره. برام جالبه. :)
(کتابهای مامانم تاریخ داره. این یکی رو خرداد سال شصتویک خریده. کتابی رو دارم که مامانم وقتی سیزده ساله بوده، خریده.)
و اما در مورد خود کتاب...
بچههاجون، بیاید در مورد حقیقتی صادق باشم باهاتون. من رفتم کتاب رو برای نوشتن این پست دوباره ریرید کردم و متوجه شدم که چیزی که توی ذهن من بود خیلی از واقعیت بهتر بود. در واقع کلیات داستان واقعا جالبه، منتهی در جزئیات داستان مواردی هست که... خب جالب نیست. منظورم دیدگاه جنسیتزده به نقش زنها و مردها در جامعه و دیدگاه هرکدوم به زندگیه، ولی با تمام این تفاسیر، به نظرم به عنوان کتابی که در سال 1941 توسط نویسندهای که زن بوده نوشته شده، جالبه.
این داستان، که اسم اصلیاش خلیج مرد فرانسوی هست، داستان زنی به نام دونا رو روایت میکنه که از زندگی روزمرهاش در شهر لندن کنار شوهرش و دوستهای خوشگذرونش خسته شده و به دنبال پیدا کردن خودش تصمیم میگیره مدتی رو به همراه بچههاش و پرستارشون، دور از هیاهو در ویلای شوهرش سپری کنه. چیزی که نمیدونه، اینه که روستایی که این ویلا درش واقع شده، مدتیه داره با یک گروه دزد دریایی دستوپنجه نرم میکنه. سرمایهدارهایی که در این روستا زندگی میکنن، تمام تلاششون رو برای گیر انداختن کاپیتان این دزدان دریایی، که بهش میگن مرد فرانسوی، میکنن اما تا حالا موفق نشدن.
دونا به طور اتفاقی خلیج مخفیای که کشتی این مرد فرانسوی اونجا لنگر انداخته رو پیدا میکنه و تبدیل به تنها ملوان زن اون کشتی میشه. :)
ببینید، بهتون دروغ نمیگم. کتاب جنسیتزدهاس. شخصیتها جنسیتزدهان، مخصوصا همین مرد فرانسوی. کتاب رومنسه و رومنسش واقعا جالب نیست. منتهی برای من جالبه که چنین شخصیتی با این دیدگاه که نقش زن در زندگی ساکن شدن، مادر شدن و بزرگ کردن بچهاس و مردی که عاشق بشه آزادیاش رو از دست میده، باز هم دوتا بچه رو پشت سر رها میکنه و به عنوان ملوان یه کشتی متعلق به دزدان دریایی میره مسافرت. به نظرم برای زمان خودش، کتابی بوده که تا حدی هنجارشکنی کرده و برای همین برای یکبار خوندن بد نیست؛ مخصوصا که نسبتا کوتاهه و اونقدر خوندنش طول نمیکشه. من توی دو ساعت تمومش کردم.