کلا کافههای اینشکلی رو دوست دارم. اونهایی که جاهای مختلف کافه، مبلمانهای مختلفی هست که همزمان متفاوت و هماهنگن و هر قسمت رو که نگاه میکنی یه قاب، یه وسیلهی تزئینی، یه مبل بامزه یا هرچیزی مثل اینها توجهت رو به خودش جلب میکنه. ضمناً اینکه من متوجه شدم نمای آجر و/یا نمای چوبی خیلی توجهم رو جلب میکنه و بهم احساس دنج بودن میده. این کافه ضمناً نهتنها پلیلیست محشری داشت، که از ساعتی به بعد اجرای زندهی پیانو هم داشت. آها، یه چیز جالب دیگهاش هم این بود که توی منوش نوشیدنیای داشت به نام «زامبی»، که توی از این لیوانهایی که صورتک ترسناک دارن سرو میشد. متاسفانه محتویاتش به اندازهی اسم و قیافهاش هیجانانگیز به نظر نمیاومد.