کافه شعر و ترانه (تخصصی)

#صدای_برتر_سال_۹۹
Channel
Art and Design
Education
Music
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel کافه شعر و ترانه (تخصصی)
@Cafe_Sher_O_TaranehPromote
1.06K
subscribers
1.13K
photos
144
videos
1.54K
links
برگزاری مسابقات بزرگ ادبی و هنری حامی شاعران ، نویسندگان و گویندگان جوان کشور مدیر و موسس : مجتبی جوادنیا آدرس پیج اینستاگرام : Instagram.com/Cafe_Sher_O_Tarane ارتباط با ادمین : @CafeSherOTaraneh درگاه آنلاین پرداخت : IDPay.ir/cafe-sher-o-taraneh
اعلام نتایج نهایی 🔥
جشنواره #صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه
به همراه جدول نهایی امتیازات

نفر اول : #آذین_شیران 🥇
نفر دوم : #پگاه_کرباسیون 🥈
نفر سوم : #مهتاب_احمدی 🥉
نفر چهارم : #فاطمه_نوری 🎖

تبریک به سرکار خانم #آذین_شیران عزیز بابت کسب رتبه اول و عنوان صدای برتر سال ۹۹ در این جشنواره ❤️

و تبریک به دیگر فینالیست های عزیز بابت کسب رتبه های بعد ❤️

و تبریک به سرکار خانم #شیما_سیدهندی برای کسب عنوان مربی برتر این دوره ❤️

و تشکر از تمام عوامل و دست اندرکاران که در طول این مسابقه مارا یاری نمودند 🙏🏻❤️

طراح کاور ها و جدول : #فاطمه_رضایی

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
اختتامیه و اعلام نتایج
جشنواره #صدای_برتر_سال_۹۹ 🔥🔥🔥

پنج شنبه ۲۰ آذر ماه ۹۹
از ساعت ۲۰ تا ۲۲
از طریق لایو پیج #کافه_شعر_و_ترانه

با حضور مهمانان ویژه ...
با ما همراه باشید ...

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
دوشنبه ۱۲ آبان ۹۹
مرحله فینال (روایت داستان کوتاه)

#مهتاب_احمدی از گروه #شیما_سیدهندی
#فاطمه_نوری از گروه #الهام_ابراهیمی
#پگاه_کرباسیون از گروه #شیما_سیدهندی
#آذین_شیران از گروه #شیما_سیدهندی

داور مسابقه :
استاد #سعید_پورمحمودی

ساعت پخش آثار : ۱۸ / ۱۹:۳۰ / ۲۱ / ۲۲:۳۰
آغاز رای گیری در تلگرام و اینستاگرام : راس ساعت ۲۴
مدت زمان رای گیری : ۲۴ ساعت
نفر اول در رای مردمی : ۱۰ امتیاز
نفر دوم در رای مردمی : ۸ امتیاز
نفر سوم در رای مردمی : ۶ امتیاز
نفر چهارم در رای مردمی : ۴ امتیاز

#صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه
#فینال

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
#داستان_کوتاه_منتخب_مرحله_فینال

🔶🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔶

سال های بعد، سال‌ های دور؛ وقتی که دارم آخرین سریِ ظرف‌های مهمونیِ شب رو خشک می‌کنم و همزمان به این فکر می‌کنم که کجای فیلمنامه‌مو باید تغییر بدم تا واقعی تر بشه، به پسر کوچولوم می‌گم برو توی تختِت تا بیام برات قصه بگم. خیلی وقته از وقت خوابت گذشته. امشب جِر زدی. اونم یه چشمکِ ناشیانه می‌زنه و بدو بدو می‌ره توی اتاقش و توی دلم قربون صدقه‌ی این چشمک زدنای گاه و بی‌گاهش می‌رم. وقتی ظرف‌هارو خشک کردم می‌رم کنارش روی تخت می‌شینم و می‌گه مامان امشب می‌خوای چه کتابی برام بخونی؟ می‌گم امشب می‌خوام یه قصه‌ی واقعی برات تعریف کنم. چشم‌هاشو تا جایی که می‌تونه گرد می‌کنه و لب‌هاشو به طرزِ بامزه‌ای جمع می‌کنه و زل می‌زنه بهم. این یعنی آماده‌ی شنیدنه. شروع می‌کنم به حرف زدن. اون زمانا که بیست و چند ساله بودم، من و همه‌ی آدما توی یه بُرهه زمانی گیر افتاده بودیم که انگار حرف همدیگه رو نمی‌فهمیدیم. همه داد می‌زدن. همه عصبانی بودن. همه دلشون پُر از غصه بود. همه خیال می‌کردن فقط خودشون درست می‌گن و بقیه غلط. هیچکس تحملِ حرفِ مخالفِ خودشو نداشت. مردم دیگه کم می‌خندیدن و هیچ جونی تو تنشون نمونده بود. آدما سردرگم شده بودن و دیگه نمی‌دونستن چی درسته چی غلط. اشکال از یه جای دیگه بود، یه جای دور که ما دستمون بهش نمی‌رسید، اما آدما همدیگه رو می‌کوبیدن و خیال می‌کردن دارن درست ترین کار ممکن رو انجام می‌دن. ما ترسیده بودیم. جَوون بودیم و توی سرمون پُر از ایده‌های ناب بود واسه زندگی کردن و رها بودن، اما نمی‌تونستیم رها باشیم. بلد بودیم چه شکلیه اما همه‌مونو کرده بودن تو قفس و دور تا دور اون قفس یه دیوار بزرگ کشیده بودن. دستای کوچولوشو تا جایی که می‌تونه باز می‌کنه و می‌گه به همین بزرگی؟ می‌خندم و نوکِ بینی‌شو می‌کشم و می‌گم به همین بزرگی. با صدایی که رگه‌های هیجان توش پیداست بهم می‌گه اینکه خیلی زیاده. یه نفس عمیق می‌کشم و می‌گم آره مامان خیلی زیاده. توی تختش جا به جا می‌شه و میگه بعدش چی شد؟ می‌گم کسی دیگه به فکر زندگی و عشق و این چیزا نبود. همه توی لاک خودشون فرو رفته بودن و ناراحت بودن. دغدغه‌هاشون اونقدر زیاد شده بود که فقط می‌خواستن روزشونو یه جوری به شب برسونن. همه یادشون رفته بود قدرت توی اینه که اگر می‌خوان داد هم بزنن، باید باهم و کنار هم داد بزنن، نه رو به روی هم؛ تا اینکه مردم بالاخره یه روزی یادشون اومد که تحت هر شرایطی فقط همدیگه رو دارن و باید کنار هم وایسن. دیگه سر همدیگه داد نمی‌زدن. دیگه از دست هم ناراحت نبودن. دیگه اشک نمی‌ریختن و به جاش واسه آینده‌ی روشنی که قرار بود با دستای خودشون بسازن برنامه ریزی می‌کردن. اونا نوری که توی تمام اون سال‌ها راهش رو گم کرده بود پیدا کردن و بَرِش‌گردوندن به سرزمینشون. بعد از اون دیگه کنار هم که بودن، از روزای خوب حرف می‌زدن. از کارایی که قرار بود با هم انجام بدن و بعدش همه چیزو برگردونن سر جای خودش. آخه قبلش هیچی سر جاش نبود. خلاصه اونقدر کنار هم موندن و تلاش کردن، تا تونستن از روزای سخت بگذرن و برسن به شبای روشن. و بالاخره اینجوری بود که مردم تونستن خنده‌هاشونو پس بگیرن.
سرشو به حالت نفهمیدن تکون می‌ده و می‌گه شبای روشن یعنی چی؟ مگه شب تاریک نیست؟! می‌گم یادته اون شب که بابا تونسته بود بعد از سه سال کتابشو تموم کنه، توی بالکن وایساد و یه نگاه به آسمون کرد و گفت یه شبایی هم روشنَن؟ شبای روشن به شبایی می‌گیم که حالمون خیلی خوبه و غصه نداریم. ذوق زده می‌شه و با هیجان می‌گه اییییول، تو همیشه آخرِ قصه‌هات قشنگن مامان. خوب تموم می‌شن. آفرین که نویسنده شدی. می‌خندم و پتو رو تا زیر گردنش بالا می‌کشم و می‌گم حالا دیگه وقت خوابه آقا پسر. امشب مامانو گول زدی و زیادی بیدار موندی. خودشو شبیه موش می‌کنه و برام بوس می‌فرسته. از روی تختش بلند می‌شم و وقتی دارم می‌رم به سمت در صدام می‌زنه. برمی‌گردم سمتش و می‌گم جانم، می‌گه من خیلی خوشبختم که تو مامان منی. می‌گم چرا؟ می‌گه تو همیشه قشنگ قصه می‌گی. من قصه دوس دارم. دلم ضعف می‌ره برای این دلیل‌های کوچیک و دوست داشتنیش واسه احساسِ خوشبختی کردن. براش بوس می‌فرستم و می‌گم منم خیلی خوشبختم که تو پسر منی. حالا دیگه بخواب. چراغ اتاقشو خاموش می‌کنم و از اتاق خارج می‌شم و در رو پشت سرم می‌بندم. یه نفس عمیق می‌کشم و بعدش می‌رم به سمت آشپزخونه تا چای و تنقلات آماده کنم و ببرم جلوی تلویزیون و اون یاور همیشه مومن رو صدا بزنم. چهارشنبه‌ست و شبِ فیلم دیدنه. مهم نیست که مهمون داشتیم و خسته‌ایم، ما قول دادیم کنارِ هم دیوونه‌های بهتری باشیم.

#مهشید_امیری

🔶🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔶

#صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه
#فینال

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
توضیحاتی در رابطه با نظرسنجی مرحله فینال جشنواره صدای برتر سال ۹۹ در اینستاگرام و تلگرام

با دقت مطالعه بفرمایید چون ثبت رای فقط از این راه ها قابل انجام است

#نظرسنجی_فینال
#صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
زمان پخش مرحله فینال 🔥🔥🔥
#صدای_برتر_سال_۹۹ ❤️
دوشنبه ۱۲ آبان ماه

پخش آثار در یک شب و ۲۴ ساعت زمان برای رای گیری مردمی.
۴ نفر راه یافته به مرحله فینال به صورت ۴ نفره باهم رقابت خواهند کرد و صدای برتر سال ۹۹ مشخص خواهد شد .
در این مرحله شرکت کنندگان به روایت یک داستان کوتاه خواهند پرداخت .

ساعات پخش مرحله فینال :

فینالیست اول :
#مهتاب_احمدی ساعت ۱۸:۰۰

فینالیست دوم :
#فاطمه_نوری ساعت ۱۹:۳۰

فینالیست سوم :
#پگاه_کرباسیون ساعت ۲۱:۰۰

فینالیست چهارم :
#آذین_شیران ساعت ۲۲:۳۰


#کافه_شعر_و_ترانه
#صدای_برتر_سال
#فینال

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
اعلام نتایج مرحله نیمه نهایی
مسابقه #صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه

از هر مسابقه ۱ نفر به مرحله فینال راه پیدا کرده است
مرحله فینال مسابقه رقابت جذاب چهار نفره می باشد که شاهد یک شب رقابت جذاب خواهیم بود

مرحله فینال مهیج و نفس‌گیر مسابقه به زودی طی روزهای آینده برگزار خواهد شد
همراه ما باشید ...

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
یکشنبه ۲۰ مهر ۹۹
مرحله نیمه نهایی (اخبار)
مسابقه چهارم :

#سارا_حاجی_زاده از گروه #شیما_سیدهندی
#آذین_شیران از گروه #شیما_سیدهندی

داور مسابقه :
استاد #سعید_پورمحمودی

ساعت پخش آثار : ۲۰ - ۲۲
آغاز رای گیری در تلگرام و اینستاگرام : راس ساعت ۲۴
مدت زمان رای گیری : ۲۴ ساعت
نفر اول در رای مردمی : ۱۰ امتیاز
نفر دوم در رای مردمی : ۷ امتیاز

#صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
جمعه ۱۸ مهر ۹۹
مرحله نیمه نهایی (اخبار)
مسابقه سوم :

#مهتاب_احمدی از گروه #شیما_سیدهندی
#فرزاد_مثالی از گروه #صابر_ارکیا

داور مسابقه :
استاد #سعید_پورمحمودی

ساعت پخش آثار : ۲۰ - ۲۲
آغاز رای گیری در تلگرام و اینستاگرام : راس ساعت ۲۴
مدت زمان رای گیری : ۲۴ ساعت
نفر اول در رای مردمی : ۱۰ امتیاز
نفر دوم در رای مردمی : ۷ امتیاز

#صدای_برتر_سال_۹۹
#کافه_شعر_و_ترانه

@Cafe_Sher_O_Taraneh ❤️
More