تاریخ و فرهنگ دره شهر

#_موضوعی
Channel
Logo of the Telegram channel تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANPromote
6.47K
subscribers
28.3K
photos
7.59K
videos
3.29K
links
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
صدای شهروند

 «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ» یعنی خداوند شما را در زمین خلق کرد و شما را به عمارت و آباد کردن زمین گماشت

با درود خدمت همشهریان و مسئولین شهرستان دره شهر بد نیست موضوعی که امروز جمعه با آن برخورد کردم را به سمع مسئولین مربوطه یعنی برادران زحمتکش محیط زیست و سایر مسئولین محترم برسانم. امروز صبح جمعه به اتفاق یکی از دوستان تصمیم گرفتیم که در یک روز تعطیل به دل کبیرکوه بزنیم تا ضمن انجام یک کوهنوردی سالم  هم هوایی تازه کنیم و هم از هیاهو و سروصدای دنیای به اصطلاح مدرن و مصنوعی برای ساعاتی دور باشیم و با تجدید روحیه خود را برای آغاز کار در هفته پیش رو آماده کنیم.در مسیر با دوستان و همشهریان ورزشکار و پر انرژی  مواجه شدیم که باعث افزایش روحیه ما نیز می‌شدند. اما چیزی که در این بین غیر عادی و باعث تخریب روحیه همه ی کوهنوردان میشد صدای گوشخراش موتور سیکلت هایی بود که در تمام طول مسیر کبیر کوه و از قسمت جنب پایگاه هلال احمر به کبیر کوه وارد می‌شدند. و ما را  که برای دوری از اینگونه سروصداها به دل کوه زده بودیم مشایعت می‌کردند. راه طولانی بود و باریک.وفقط برای عبور یک انسان با پای پیاده و کوله پشتی بر پشت  مناسب است.
ولی
در این بین دهها مهمان ناخوانده با صدای گوشخراش، خود را بر طبیعت تحمیل کرده و کوهنوردان خسته را هر چند متر یک بار وادار می‌کردند که علی رغم خستگی،راه را برای آنان با بارهای پر از هیزم و .... باز کنند.

گاهاً دچار شبهه میشدم که این کوه است یا خیابان. مردمی که می‌خواهند آخر هفته را با یک ورزش سالم سپری کنند این حق را دارندکه به این مسئله اعتراض نموده و از مسئولین بخواهند جلوی این ناهنجاری را بگیرد. اغراق نیست اگر بگویم امروز بیش از پنجاه موتور سیکلت با راکبانی سر و گوش پیچیده که حتی از شهرهای مجاور نیز آمده بودند را در مسیر کبیر کوه به چشمه خونی با بارهای هیزم، قلنگ،گیرچ.....

مشاهده کردم که ضمن غارت طبیعت باعث زحمت تردد کوهنوردان خسته که بعضاً همراه خانواده آمده بودند میشدند.مشاهده کردیم که سال گذشته از سوی مسئولین زحمتکش در آن قسمت با بیل مکانیکی خندقی حفر شده ولی متاسفانه موتور سیکلت ها راهی را برای عبور و مرور خود گشوده و دامن امن طبیعت را نا امن کرده اند که لازم از مسئولین خدوم و زحمتکش مجدد ضمن فراهم آوردن محیطی امن برای کوهنوردان راه را بر غارت بی رویه این منابع خدادادی ببندند.چون این ثروت الهی فقط متعلق به ما نیست بلکه ما در مقابل نسل آینده نیز مسئولیم. باشد که فرهنگ برخی از هموطنان گرامی این را درک کند.

با سپاس بهروز یزدانی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
"دره شهر، آینه تردیدها"
سلام بر دوستان اندیشمند و فرهیخته.
در این نگارش کوتاه، قصد دارم به موضوعی دردناک و تأسف‌بار بپردازم؛ نگاهی تبعیض‌آمیز که گاه در میان برخی از همشهریان دره شهری نسبت به مهاجران غیر دره شهری دیده می‌شود.
همان‌گونه که می‌دانیم، مهاجرت پدیده‌ای است که از دیرباز در تمامی جوامع بشری رخ داده است. دلایل این مهاجرت‌ها نیز متنوع‌اند؛ از مشکلات معیشتی و اقتصادی گرفته تا دلایل خانوادگی و اجتماعی. در چنین شرایطی، انتظار می‌رود که همه ما با آغوشی باز از هم‌نوعان خود که به هر دلیلی به شهر ما پناه آورده‌اند، استقبال کنیم.
اما متأسفانه، گاه شاهد آنیم که برخی از افراد، با نگاهی نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز، به مهاجران می‌نگرند. این نگاه نه‌تنها به مهاجران آسیب می‌رساند، بلکه چهره زیبای شهر ما را نیز خدشه‌دار می‌کند.
آیا ما، که خود را مسلمان و پیرو دین مبین اسلام می‌دانیم، فراموش کرده‌ایم که در آموزه‌های دینمان به برابری و برادری همه انسان‌ها تأکید شده است؟ آیا فراموش کرده‌ایم که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بهترین شما کسی است که به مردم نیکی کند.»؟
بیایید کمی به خود بیاییم و با همدلی و مهربانی، این نگاه نادرست را از خود دور کنیم. بیایید به جای قضاوت و برچسب‌زنی، به دنبال شناخت و درک یکدیگر باشیم.
"هرگز فراموش نکنیم که همه ما در زیر یک آسمان زندگی می‌کنیم و همه ما به یکدیگر نیازمندیم."
پ.ن: گاهی اوقات، شوخی‌هایی که ما به ظاهر ساده می‌انگاریم، می‌تواند دل دیگری را بشکند. پس بیایید در گفتار و رفتارمان دقت بیشتری داشته باشیم.

در بند اقلیت
در این شهر من یک کوردم،
رنگِ وجودم با بقیّه فرق دارد،
زبانی که زمزمه می‌کنم،
لحنی که ترانه می‌خوانم،
همه با انبوهِ جمعیت،
غریبه و ناآشناست.
من کوردم،
از تبارِ کوه‌های دوردست،
از سرزمینِ آفتاب و باد،
از نغمه‌های حماسی و عاشقانه.
اما در این شهر،
اقلیتی بیش نیستم،
گویی پرنده‌ای مهاجر
در قفسی از نگاه‌های غریب.
بدبختیِ اقلیت بودن این است که،
اگر خطایی سر زند از دستِ من،
گویی تمامِ ما خطاکاریم،
تمامِ ما زیر سؤال می‌رویم.
گویی جرمِ من،
بر پیشانیِ تمامِ هم‌تبارانم حک می‌شود،
و لکه‌ای ننگ بر دامنِ هویتمان می‌نشیند.
این عادلانه نیست،
ما هر کدام،
فردی جداگانه‌ایم،
با داستانِ زندگیِ منحصر به فرد خود.
اشتباهِ من،
نباید به پایِ تمامِ کردها نوشته شود،
همانطور که اشتباهِ هیچ کس،
نمی‌تواند نماینده‌ی تمامِ یک گروه باشد.
ما انسانیم،
با تمامِ ظرافت‌ها و پیچیدگی‌هایمان،
با خوبی‌ها و بدی‌هایمان،
با امیدها و آرزوهایمان.
بیایید فراتر از مرزهای اقلیت و اکثریت ببینیم،
بیایید یکدیگر را در آغوشِ انسانیت بپذیریم،
و دنیایی بسازیم که در آن،
هیچ کس به خاطرِ تفاوت‌هایش،
قضاوت و سرزنش نشود.
من کوردم،
از سرزمینِ عشق و آزادی،
و در این شهرِ غریب،
به دنبالِ عدالت و برابری هستم.

هیوا

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
دیدگاه

تبریک های جالب

کانال های شهر را که نگاه می کنی گاهی اوقات از تبریک های جالب  که  می بینی آدم مبهوت و متعجب می شود به نظر می رسد چند وقت دیگر باید منتظر تبریک های به شرح زیر شد

تبریک به فلانی به خاطر دوستی و رفاقت با فلان شخص

تبریک به آقای /خانم فلان  بخاطر گرفتن عکس یادگاری با آقای x
تبریک بخاطر آشتی  زن و شوهری  آقای فلان با خانمش

تبربک  به خاطر  اخذ نمره انضباط خوب در پایه اول دبستان

تبریک بخاطر زاییدن گاو فلانی

تبریک بخاطر نهار خوشمزه  همسر عزیزم فلانی

بخدا جای بعضی از تبریک ها  و پیام ها فضای مجازی و رسانه های شهر نیست  هرچند در بعضی موارد  بی جهت اغراق هم  می شود و موضوعی را خلاف واقعیت بزرگ جلوه می دهند عزیران شما می توانید به صورت حضوری یا تلفنی مخاطبتان را از خوشحالی خود مطلع کنید و نیازی نیست عالم و آدم را در جریان خوشحالی خود قرار دهید هرچند متاسفانه در بعضی موارد شنیده می شود صاحب موضوع تبریک از ارسال کننده خواهش و التماس می کند برو در کانالهای تلگرامی شهر برای من پیام تبریک بفرست
عزیز ، آدم بجز با رفتار و اخلاق خوب و حسنه در بین مردم بزرگ و ماندگار نمی شود


باتشکر
✍️حسینی
گفتمان مجازی

هر چند که امروزه به معنای واقعی از فضای مجازی به نحوه مطلوب استفاده نمی شود وراجع به موضوعات خاص متخصص وغیر متخصص صاحب نظراست منتهی این گونه گفتمان دیر یا زود به بی اعتمادی رسانه ای ختم می شود و بی اعتمادی و بد آموزی توام گریبانگیر ادبیات فارسی خواهد شد وآنچه سعدی وحافظ ودیگر ادیبان وشعرای این مرز وبوم به سخن پارسی صلابت وقوام بخشیده اند وامروزه ما میراث دار آنها هستیم ازدرون دچار استحاله فرهنگی می شود بنابر این درست بنویسیم تا درست بخوانند ودرست یاد بگیرند .

آموزه های درس نگارش وقواعد دستورزبان فارسی به ما متذکر می شود که در نوشتن مطالب وچینش کلمات چنانچه نکات زیر رعایت شود بهتر به نظر می رسد:

۱-ساده و روان نوشتن بدون وام گرفتن از دیگران هنر نویسنده است .ساده روان بنویسم و وامدار دیگران نباشیم .

۲- خلاصه نویسی ،کاربر در فضای مجازی با توجه به انباشت داده ها فرصت و حوصله خواندن انشا نویسی را ندارد سعی شود حتی المقدور خلاصه بنویسم

۳-ترتیب اجزا وارکان جمله (نهاد-۲-مسند۳-رابطه )رعایت شود و قواعد دستور زبان فارسی در چینش کلمات را به ترتیب ،فاعل-مفعول-متمم فعل-قید -فعل منظور نمایند .

۴- در مباحث تحلیلی از اصطلاحات عامیانه پرهیز شود مگر بر حسب ضرورت .

۵-استفاده واستناد به مطالب دیگران وکپی بدون اشاره به ذکر نام ویا نشان صاحب اثر مذموم وسرقت ادبی محسوب می شود وبی شک خواننده حرفه ای می داند که مالکیت معنوی مال چه کسی است

۶- داشتن غلط املایی از بار معنوی نویسنده می کاهد وموجب طعن وتمسخر است البته اشتباه تایپی مستثنی از موضوع است وخوانندگان حرفه ای کاملا این تشخیص را دارند.


۷-در نوشتن مطالب رابطه موضوعی باید باشد نه از این شاخه به آن شاخه پرید.

۸-مطلب باید حامل پیام باشد ودر پایان بدرستی استنتاج موضوع شود

۹-دستور وپیام های اداری همیشه از مقام بالا به پایین است نه بالعکس.

۱۰- طرح درخواست و مطالبات مردمی باید منطقی ومستدل باشد

۱۱-تهاجم فرهنگی درفضاهای مجازی که به همت فیلترشکن ها، همگان به آن دسترسی دارند به قصد تضعیف مذهب است بماند ، اما در حال استحاله فرهنگی وزبان وادبیات فارسی است باید از آن اجتناب کرد .

تحریریه تاریخ و فرهنگ دره شهر علی آقایی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
راز پرورش یافتن صاحب‌نظران
نگارنده : احمد لطفی

بزرگان تعلیم  و تربیت معتقدند در سایه ی پشتکار و ممارست افراد به جایگاهی رفیع و در موضوعی دلخواه پیشرفت و بعد از مدتی جزو بزرگان جامعه می شوند.
گرچه چنین تلاش‌هایی ضروری می باشند، ولی کافی نیستند. چون هیچ شخصی بدون آماده شدن زیر ساخت‌های و فرهمند بودن یکسری امکانات و امنیت و آرامش، و   مربی و داشتن جَّو علمی و عُرفِ  عملی جامعه،  برای رسیدن به هدفِ مورد نظر موفق نمی شود. که مدارج علمی و کمالات انسانی را در خود پرورش دهد.
سالها پیش یکی از اساتیدم ، خاطره ای از زمان تحصیلش در مقطع دکترا در یکی از کشورهای اروپایی تعریف کرد،که باور کردنی  نبود، ولی واقعی و در بلند مدت برای مردمی که پیرو دین و آئین خاصی بوده،  و مغضوب و شاید منفور مردم به زعم خیلی ها باشند. چنین شیوه ی رسیدگی ای آموزنده و آینده ساز  می باشند. استاد فرمودند؛ در کتابخانه بسان خیلی از دانشجویان و اساتید در جه اول، مشغول مطالعه بودند. افراد دانش آموزی هم یکسری کتب با موضوعاتی تا حدودی بیشتر از سنشان را بر می داشتند و بعد از مطالعه اساتید برجسته راهنمایی ها و گفتگو هایی هم با آنها داشتند. البته از آن دانش آموزان برخی نیز  از استعداد بالایی هم برخوردار  نبودند. بعد از رفتن بچه ها، من که کنجکاو شده بودم  به نزد آن استاد برجسته رفتم، و پرسیدم، آنها در سطح شما نیستند. و شما به آنها توجه ویژه می نمائید. وی گفت ما مردمی در اقلیت هستیم ، از بین هر ۱۲ نفر اگر یکی شبیه دورکیم و فروید بشود خودش صاحب مکتبی خواهد شد،  و دانشجویان جهان از کتب و یا از وجود آنها بهره می برند و برخی از آنها دانشمندانی تاثیر گذار در سطح جهان می شوند. استادم از خاطره اش نتیجه گرفت ، برای پیشرفت علمی باید وقت گذاشت، و زمینه ی پرورش  دانش آموزان  را از همان کودکی و با رفتن به کتابخانه تشویق نمود، مضافا" این که، در کتابخانه   اساتیدی دلسوز و آینده نگر  هم وجود داشته باشند، تا   مشتاقان را راهنمایی و ارشاد نمایند. با چنین اقداماتی قطعا"  ازبین هر گروه لا اقل یک یا دو نفر در سطح جهان و برخی هم به اساتید و کارمندان  متوسطی تبدیل می شوند. مطالعات میدانی و مشاهدات علمی حکایت از آن دارد، که سرمایه دارهای یهودی  برای پیشرفت دانش آموزان و دانشجویان یهودی هزینه‌ی مالی و روانی و علمی را وظیفه ی خود می دانند. آمارها نیز رشد علمی آنها و حتا با توجه به جمعیت کمشان اما تعداد قابل توجهی از آنها جایزه ی نوبل گرفته اند.
در فضای مجازی و  رایانه چنین آمده است؛
" از میان ۹۶۵ برنده جایزه نوبل و جایزه یادبود نوبل در علوم اقتصادی بین سال‌های ۱۹۰۱ الا ۲۰۲۳، حداقل ۲۱۴ نفر یهودی یا دارای حداقل یک والد یهودی بوده‌اند، که ۲۲٪ از کل برندگان را تشکیل می‌دهند."
غرض از این  مقدمه ی طولانی، آن است که آموزش و پرورش در عظمت کشورها و بالندگی آنها تاثیر بسزایی دارد.
   هزینه و کمک  برای پیشرفت دانش آموزان و دانشجویان، نتیجه اش مطرح شدن  تعلیم و تربیت و سازندگی آن کشورها در سطح منطقه  و بین المللی  می باشد.امید است به آموزش و پرورش کشور رسیدگی علمی بیشتری عنایت گردد.

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صفحه سلامت روان

مطلب۱
❗️ همسر آزاری فقط کتک زدن نیست!

همسرانی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می دهند و بجای انتقاد از همسرشان، ویژگی های او را به شکل تحقیر کننده بیان می کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می چسبانند.
مهم نیست که این واژه ها با آرامش و خنده به زبان بیاید يا با یک لحن تند؛ این صفت‌ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می رسانند.
اگر این رفتار را دارید، شما یک همسر آزارید!
سواد رابطه

مطلب۲
ما گاهی تلاش می کنیم تا باب دل فرد تحقیر گر باشیم؛ زیرا گمان می کنیم که اگر اینطور شود دیگر از جانب او تحقیر نخواهیم شد، اما...
رفتارهای فرد تحقیر گر در واقع بخشی از منش او است و اساسا به ما مربوط نیست.
از همین رو هر قدر که تلاش کنیم، او باز هم موضوعی برای تحقیر مان پیدا خواهد کرد.

دکتر کیاسرایی

مطلب ۳

🔴تتو، پسوریازیس را دربدن فعال می کند

🔹اولین عارضه تتو که شایع‌ترین آن هم هست، احتمال بالای آلرژی نسبت به مواد به‌کار رفته در انجام تتو و بروز واکنش‌های آلرژیک است

🔹وقوع عفونت هم یکی دیگر از عوارضی است که ارتباط چندانی با رعایت مسائل بهداشتی و استریل بودن محیط ندارد.

🔹در این میان، بروز واکنش‌های التهابی غیرمعمول را هم باید جدی گرفت. درواقع برخی از افراد، زمینه ابتلا به برخی بیماری‌های پوستی مانند پسوریازیس یا لک و پیس را دارند ولی این بیماری هنوز بروز پیدا نکرده و خودش را نشان نداده است. بیماری‌هایی که شروع‌کننده‌ دوره بیماری‌شان، انجام تتو و ایجاد زخم روی پوست است. برخی دیگر از بیماری‌های خطرناک مانند ایدز یا سل پوستی هم در برخی از موارد و بر اثر انجام خال‌کوبی گزارش شده است./جام جم

# پورجمشید-سلامت روان #

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
نگاهی به دنیای سیاست
نگارنده : احمد لطفی

سیاست به معنای شناخت، اتخاذ تصمیم تخصصی، پیاده‌سازی بهترین راه و روش برای منافع فردی یا گروهی در برابر چالش‌های احتمالی یا پیشِ ِرو است. در این میان معمولاً حکومت‌ها، عامل سیاست‌ورزی و موضوع عمل گروه‌ها، افراد و بخش‌های مختلف جمعیت هستند. امروزه سیاست موضوع علمی مستقل و یکی از حقایق غیرقابل اجتناب زندگی بشر است.( اقتباس از رایانه)
شناخت دنیای سیاست برای اکثریت مردم به ویژه نقش آفرینان در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ، خانوادگی، بهداشتی، و.... از اهمیت خاصی برخوردار است.مناسبات کشورها با همدیگر، بالا و پائین آمدن قیمت دلار، نفت، گاز، پول ملی، وسرانه ی ملی کشورها ، و .....
همه برشناخت جوامع و سیاستِ جهانی تاثیر گذار هستند.
برخی معتقدند ، شرکت حداکثری در انتخاباتِ شوراها، مجلس، و ریاست جمهوری و.... بسیار مهم است. درصد قابل توجهی اگر به مقدرات کشور راءی ندهند. دولتمردان و متولیان امر را به فکر وا می دارد، که علت عدم حضور حد اکثری چیست؟، شیوه ی درست برخورد و تحلیل چنان وضعیتی، ساماندهی کشور برای جذب حد اکثری است.
گاه بد دفاع کردن از تفکر سیاسی، اجتماعی، و... یا دین و مذهب موجب دلسردی مردم، و سیاست ستیزی و دین گریز ی جامعه می شود.
کسانی که جامعه را دوقطبی می کنند، و آنهارا به خودی و عیر خودی تقسیم می کنند، در واقع شیرازه ی وحدت، و انسجام جامعه را به چالش می کشانند. البته گاه دوقطبی شدن دلایل دیگر هم دارد، گاهی پارتی بازی، تشویق‌های نا بجا، امتیاز دادن به نور چشمی ها، و عملکرد بد برخی مسئولان در ابعاد کاری و شخصیتی، عدم به کار گیری متخصصان، و گردش نخبگان در اداره ی مملکت ، ، تسویه حسابهای شخصی برخی صاحبان قدرت، استفاده نکردن از تمام ظرفیتها ، خود خواهی و همه چیز دانی برخی از حاکمان، عدم مشورت با متخصصان، و مسائلی از این قبیل موجب د لمردگی، و بالا رفتن سن خدمت کردن به دیگران می شود. بطور مثال به فردی تحصیلکرده، که به موقع دست به کار نشود، و در وقت مناسب استخدام نگردد، مغزش کشش اولیه با دانش و تخصصش کم می شود، و باسن بالا تاثیر گذاریش در سازمان و موسسه ای که به کار گمارده می شود، کم می گردد..
برخی می دانند که نهاد سیاست در همه ی امور زندگی و حتا برای رسیدن به ثروت و مکنت و قدرت و نام و نشان تعیین کننده است. برخی نیز در این راستا و مشارکت در قدرت هوادار و کمک کار سیاسیون می شوند.
در دنیای سیاست، مسئولین کشورها به ویژه وزارت امور خارجه با تکیه بر منافع ملی ، و منافع حیاتی با برقراری رابطه و مناسبات با سایر کشورها به چانه زنی و اقناع آنهآمی پرازند، تا به اهداف مورد نظر خویش برسند.
دنیای امروز دنیای پر تحرک و شلوغ سیاست است، که با اجرای قوانین عام المنفعه، کشورهای خود. را از وضع موجود به وضعیت مناسب تری ارتقاء می بخشند.
دنیای امروز دنیای پیشنهاد و انتقاد و اعتراض برای رسیدن به خواستها و نقطه تعادل و برآیند مشترک نظریه ها می باشد.اگر دولتمردان و نمایندگان مجلس هر موضوعی را با زوایای گوناگون ارزیابی نکنند، و فقط گوش به فرمان رئیس مجلس باشند. سایر افکار از بالندگی و خلاقیت برخوردار نمی شوند.
در حال حاضر کشور ما مطالبات زیادی دارند، اگر متخصصان و دولتمردان دست به دست هم ندهند. اولویت‌های فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی به فراموشی سپرده می شوند. امیداست برای رفع آسیب‌های مختلف چاره سازی شود.
تاریخ و فرهنگ دره شهر
👇👇👇
پیامد های آتش سوزی در جنگل های زاگرس، نه تنها مساحت قابل توجهی از انواع درختان جنگلی طعمه آتش شدند، بلکه زندگی جمعیت قابل توجهی از حیوانات و پرندگان نابود شد، شاعر توانای کورد ( ایلامی )، به حالتی بسیار اندوهناک عدم توجه به جنگل ها را بصورت خاکستر شدن درختان سرسبز و تنومند و نابود شدن حیوانات و پرندگان این ساکنان بی زبان جنگل ها را توصیف می کند. با توجه به اینکه هر ساله متأسفانه این اتفاق ناگوار مهمان ناخوانده زاگرس زیبا و سر سبز است، بهتر است توسط مسؤلان ذیربط پیش بینی و اقدامات لازم انجام گیرد..
گرچه ممکن است موضوع آتش سوزی جنگل ها، کاملا با موضوعی که توسط صاحب نظران در گروه بحث قرار می گیرد، مرتبط نباشد، اما از آنجا که موضوع جنگل و حیات وحش یکی از آرمان های توسعه پایدار است و نگهداری و حفاظت از این هدیه های خداوند به انسان ها، برای زندگی بهتر و برخورداری از مواهب آن، در اختیار مسؤلان حتی با کمترین امکانات هست، بنابراین با توجه به شروع سال‌های برنامه هفتم، مناسب است، یک برنامه بطور ویژه برای حفاظت از جنگل های زاگرس در برنامه های عمرانی وزارت جهاد کشاورزی گنجانده شود، تا در سال‌های آینده شاهد سر سبزی بیشتر زاگرس باشیم، چه بسی محاسبه فواید اقتصادی جنگل های زاگرس در مقاله ایی در سال‌های گذشته توسط اینجانب و یکی از مسؤلان استان ایلام، نوشته شده در صورت لازم در اختیار اعضا محترم گروه گذاشته می شود.


قدرت طاهری
@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
حکمت قسمت دوم؛ منشی مطب دکتررضا شدم. تزریقات و پانسمان هم بلد بودم،خداروشکر اوضاع مالیم بهتر شد. دکتر رضا جایی برای سکونت نداشت، توی خوابگاه زندگی می‌کرد. خیلی به شهرما آشنایی نداشت و هنوز موفق نشده بود خانه ای برای اقامت وزندگی پیدا کند. خانه ما یک زیرزمین…
حکمت
قسمت سوم
منو دکتر رضا سوار پیکان شدیم و رفتیم سمت بیمارستان
بچه از درد می‌نالید و من از ناراحتی انگشتای دستمو فشار میدادم،راننده هم گهگاهی نگاهی به بچه مینداخت و میگفت: عمو تورو خدا گریه نکن، الانه میرسونمت بیمارستان. جان من تحمل کن
مسیربیمارستان خلوت بود و فاصله کم،با ماشین رفتیم داخل محوطه، منو دکتر رضا دویدیم سمت اورژانس، دکتر رضا بچه رو گذاشت روی تخت و به من گفت : تو بمون پیش بچه،من برم سراغ دکتر.
دکتر رضا رفت سمت اتاق پزشک،در زد و وارد شد،بعد چند دقیقه هردو آمدند.
پرستار و پزشک کارهای لازم را انجام دادند توی این فاصله پدر و مادر بچه هم آمدند بیمارستان.
داروها را گرفتیم و به اتفاق به سمت خانه حرکت کردیم.
سرکوچه منو دکتر رضا پیاده شدیم، مغازه هنوز باز بود رفتیم و خریدهایمان را گرفتیم و به سمت خانه راه افتادیم.
رضا یادش رفت هندوانه را بردار،باز سمت مغازه برگشتیم ولی از هندوانه خبری نبود.
زمانی که ما بیمارستان بودیم پسر صاحب مغازه ندانسته و به خیال اینکه هندوانه را پدرش خریده،برمی‌دارد و به خانه می‌برد و...
صاحب مغازه کلی معذرت خواهی کرد و گفت فردا هندوانه ای برای رضا خواهد خرید که دکتر رضا خندید و گفت: نوش جانتان،فکر کنید مهمان من بوده اید و باهم آنرا خورده ایم.
هوا تاریک شده بود، به خانه رسیدیم،بچه‌ها منتظرمان بودند و خانم ها علت تأخیر را پرسیدند و ماهم ماجرا را تعریف کردیم.
صبح روز بعد دکتر رضا رفت بیمارستان و من هم رفتم سرکار
بنایی که با او کار می‌کردم دوتا پسر داشت، پسر بزرگش دیپلم بود و در چاپخانه وردست حاج حسین،بزرگ محله شان کار میکرد.
قبلا با هم درد دل کرده بودیم و از حال و روز وزندگی هم تقریبا خبردار بودیم.
بنا امروز بعداز کار به من گفت که می‌خواهد در مورد موضوعی با من صحبت کند.
حدود ۱۱ کار تمام شد،بنا بچه‌ها رو فرستاد که استراحتی کنند و ناهاری بخورند و دست منو گرفت و گوشه ای نشستیم.
مانده بودم موضوع چیه،بنا چکارم داره
که بعد از مقدمه چینی و کلی اینور اونور کردن بالاخره حرف خودشو زد.
از دخترم خواستگاری کرد،با لبخندی به او گفتم: اوستا،نه شما دختر منو دیدید نه پسرتون.
چطور خواستگاری می‌کنید ؟
اوستا دستشو گذاشت رو شونمو وگفت: کاری نداره مسلمون، ما که تورو قبول داریم،میایم و دخترت رو هم می‌بینیم، هرچند ندیده مثل باباش قبولش داریم.
کار تمام شد،خداحافظی کردم و رفتم خونه.
چیزی نگفتم،عصر هم رفتم مطب پیش دکتر رضا.
چند روز گذشت،مانده بودم چکار کنم، دخترم محصل است وهنوز درس میخواند و من هم وضع مالی خوبی ندارم،چطور قبول کنم؟
اصلن دخترم راضی به ازدواج هست؟
مادرش چی؟
یک هفته گذشت،بالاخره اوستا صبرش تمام شد و ازم جواب خواست،ازم پرسید؛ مؤمن، اجازه میدی بیام خونت یا نه؟
کمی من من کردم و گفتم: اجازه بدید با خانواده صحبت کنم، چشم،خبرتون میکنم.
شب که دخترای من و دختر دکتر رضا داخل حیاط بازی میکردن، موضوع را به همسرم گفتم،فکر می‌کردم مخالفت کند که علیرغم ذهنیت من ،با قضیه خواستگاری موافقت کرد.
پرسیدم: مگر خانواده اوستا را میشناسی؟
جواب داد: نه خیلی،
گفتم: نه خیلی یعنی چی؟
دقیقا بگو تا چه حد این خانواده را میشناسی؟
خانمم گفت: برای عیادت بچه ای که دچار سوختگی شده بود به خانه اشان رفته و آنجا زن اوستای بنا را دیده که آنجا بودند و کلی به آن خانواده کمک کردند.
خانمم گفت: وقتی رفتار آن خانم را دیده کنجکاو شده که کیه و چه نسبتی با آن خانواده دارد،برای همین پرس و جو کرده و تا حدودی اورا شناخته.
طبق حرفهای خانمم، خانواده ای مؤمن و بااصالت هستن.
حالا مانده بودیم به دخترمان هانیه چه بگوییم، هیچوقت فکر نمی‌کردم این‌قدر برایم سخت باشد با دخترم در مورد خواستگاری و...حرف بزنم. مسولیت را به مادرش سپردم.
بالاخره قرار خواستگاری گذاشته شد.
وپنجشنبه شب را اعلام آمادگی کردیم.
پنجشنبه شد،میوه و شیرینی خریدم و به خانه بردم، همه چیز آماده بود،دکتر رضا هم بعنوان عضوی از خانواده کنارمان بود.
زنگ در زده شد،خودم برای باز کردن در رفتم که...
ادامه دارد...

نگارش: پروین مکه

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
📌خاطره‌ی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا

📝 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )

گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .

متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت



خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ،
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.

ارسال‌ شاهپور فرهادپور

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
مدیر محترم کانال تاریخ وفرهنگ دره شهر
باتقدیم سلام واحترام
حال و هوای انتخاباتی که این روزها در کشورمان ساری و جاری است و قطعا در طول چند روز آینده به اوج خود خواهد رسید، شاید این سوال را به ذهن ما و به ویژه نسل جدید کشورمان ایجاد کند که چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟ و رأی هر یک از ما در انتخابات چه تاثیری برجای خواهد گذاشت؟
انتخابات، موضوعی که این روزها بحث بر سر آن به نقل و نبات محافل مختلف از دورهمی‌های خانوادگی گرفته تا محافل متعدد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دانشگاهی و ... تبدیل شده است و در تابستان، حال و هوای بهار سیاسی به کشورمان بخشیده است.
موضوع انتخابات مرزهای جغرافیایی کشورمان را نیز در هم نوردیده تا جایی که حتی رسانه‌های معاند نیز که خار را در چشم این سرزمین به تیر تعبیر کرده و برای آن مرثیه می‌سرایند نیز، همه برنامه‌های خود را کنار گذاشته و فقط به مسئله انتخابات در ایران می‌پردازند.
حال و هوای مردم در آستانه انتخابات در جای جای کشورمان و در محافل مختلف برخی نگفته‌های مردم را به گفته تبدیل کرده است. یکی از عملکرد برخی مسئولان گله دارد، آن دیگری در دام رسانه‌های معاند افتاده و بر طبل ناامیدی می‌کوبد و کمی آن سوتر نیز یکی با آب و تاب و با امید به آینده از دستاوردهای نظام و انقلاب می‌گوید؛ دستاوردهایی که به پای تک تک آن خون عزیزان و نورچشمان این میهن اسلامی جاری شده است.مردم‌سالاری و تکیه بر مردم یکی از ارکان مهم انقلاب اسلامی است تا جایی که این انقلاب با جنبش‌ها و حرکت‌های مردمی شکل گرفت و از همان ابتدا نیز بر نقش‌آفرینی مردم در این انقلاب تاکید شده است که انتخابات نمونه بارز این موضوع است. حضور مردم در صحنه‌های مختلف انقلاب همواره مشکل‌گشا بوده است تا جایی که هر جا سدی در مسیر حرکت انقلاب ایجاد شده مشارکت مردم همه سدها را شکسته است؛ مشارکتی که نشان از فهم بالای و بصیرت سیاسی و اجتماعی مردم دارد.دراین میان رسالت شما مدیران کانال های مردمی سنگین می باشد وباید تلاش نمایید با رعایت بیطرفی اعتماد مردم را به رسانه بیشترشود .انتشار مطالب وبیانیه های انتخاباتی باید به ترغیب مردم بخصوص نسل جوانان به حضور گسترده باشدنه تحریک احساسات آنان باشد .وبه امید خدا شاهد حضوری چشمگیر باشیم انشاءالله

امین ریاضی زاده

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
شهیدِ مظلومِ طایفه ی شجاعان

سرباز شهید ذوقعلی رحیمی عضوی از ایل بزرگ،شجاع و آزاده ی خَیّر است که به شجاعت و وطن پرستی شهره ی عام و خاصند، چنان که نه قبل از انقلاب تیول هیچ خان و کدخدایی بوده اند و نه بعد از انقلاب ریزه خواری و جیره خواری هیچ حزب و جناح و نهادی را پذیرفته اند.

اوفرزند ملا کرمعلی رحیمی حافظ و قاری قرآن و مفسر دیوان حافظ و نورمحل کرمی فرزند پهلوان حسین کرمی، بانویی نیک صورت و نیک سیرت بود که بحق نامش را نورِمحل گذاشته بودند.

او که درکودکی از سایه ی پرمهر پدر و مادر محروم شده بود، بواسطه ی خُلق نیکو و صفات برازنده، نورچشمی و عزیز دُردانه ی ۵ خواهر و ۲ برادر و دیگر اقوام دور و نزدیک بود.

شهید ذوقعلی رحیمی قبل از دوران سربازی باشراکت برادربزرگترش از نعمتِ بهره مندی از اراضی وسیع و حاصلخیز به جا مانده از ارث پدری و ماشین آلات و ادوات کشاورزی برخوردار بودند و زندگی نسبتاًمرفهی داشتند.

بعد از شهادت داغش چنان بر فامیل و خانواده گران آمد که برادربزرگترش با داشتنِ همسر و چندین فرزند ، قریب به یک دهه در غم او گریست و کار و کشاورزی را تقریباً رها کرد.

او دایی معلم شهید غلامرضا رهبان و برادران ستاری است که در دوران دفاع مقدس چهار برادرشان همزمان در یک عملیات حضور داشتند و دو جانباز و ایثارگر تقدیم دفاع از اسلام و خاک وطن کرده اند.

بنیاد شهید و ایثارگران دره شهر در اطلاعیه ای که به عنوان گرامیداشت یاد شهدای خرداد ماه شهرستان صادر کرده است، عمداً یا سهواً نام این شهید مظلوم و عزیز را از قلم انداخته و موجبات کدورت و گله مندی خانواده و طایفه ی بزرگ این شهید را فراهم ساخته است

بر مسئول بنیاد شهید و ایثارگران شهرستان درّه شهر فرض است که شخصاً و حضوراً از خانواده ی شهید رحیمی عذرخواهی و دلجویی به عمل آوَرَد و از این به بعد سعی کند مسئولانه و بادقّت بیشتر، در جهت اعزاز و اکرام شهدا و خانواده ی آنان کوشا باشد، که اگر شهدا نبودند، بنیاد شهیدی هم وجود نداشت تا امثال او بر صندلی ریاستش بنشینند و در انجام ابتدایی ترین امور( تنظیم لیست کامل شهدای یک ماه ازسال) هم، عاجز و ناتوان باشند.

اگر چه عمری ست به روا داری تبعیض بین زندگان عادت کرده ایم، اما قائل شدنِ تبعیض بین شهدا و خانواده ی آنان موضوعی مردود و غیر قابل پذیرش است.


با احترام

مهندس علی ستاری

ایثارگر، جانباز و خواهرزاده ی شهید ذوقعلی رحیمی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
" زنگِ انشاء " :
نمیدانم امروز هم در مدارس زنگ انشاء برقرار هست یا نه ؟ در دوران تحصیل ما که زنگ انشاء بود و زینت ادبیات به حساب می آمد تا ذهن و قلم ما دانش آموزان را تقویت و به کتابت وادارد .
با کمی دقت و در یک نگاهِ کلی می بینیم ما انسان ها همچنان در مدرسه و این بار دانش آموزِ مدرسه ی زندگی هستیم و زنگِ انشاء همچنان برقرار .
مدرسه ای که استادانی دارد بی اغماض و دقیق بنام " زمان " و " طبیعت " که لحظه ای ما را به حال خود رها نمیکنند و دست از سرمان برنمی‌ دارند . مُدام از ما انجام تکلیف میخواهند و انشاء . مَخلَصِ کلام اینکه اگر خیال می کنید و می کنیم که از دست زنگِ انشاء خلاصی یافته اید و یافته ایم زهی خیال باطل ....
در این‌ مدرسه و کلاسِ درسِ زندگی که من از آن به زنگِ انشاء تعبیر می کنم همیشه اُفت و خیزها و فراز و نشیب‌های بسیاری بوده و هست که هرانسانِ اندیشه ورزی در مواجهه ی با آنها میتواند مسیر تکاملِ خود را پیداو با موفقیت بپیماید .
در این کارگاهِ هستی یا همان مدرسه ، تمرکز و توجه بر فرهنگ، ادبیات ، تاریخ ، طبیعت و منابع سرشار آن بسیار حائز اهمیت است .
و من نیز به مانند دیگر انسان ها بعنوان شاگردی دراین کارگاهِ حیات، جغرافیا را نیز به مانندِ تاریخ دوست دارم و مایل هستم از این‌ فرصتِ زنگِ انشاء که در اختیار دارم برای توصیف آن استفاده نموده و روایتگرِ محبت و عشقی که در جغرافیا و تاریخ نهفته است باشم ، محبت و عشقی که همیشه با انسان می ماند .
براستی که اگر جغرافیا نباشد اصلا تاریخ منعقد نمی شود تا بتوان بدان تکیه نمود . بی تردید جغرافیا درنوع نگاه، نوع انشاء، اخلاق ، منش ، دین ، مذهب و رفتار اجتماعیِ آدمی نقشی اصلی و اساسی دارد .
با نگاهی اجمالی به جای جای این کره ی خاکی براحتی این مدعا قابل فهم و درک است.
و لذا برای حضوری موفق تر در این کلاس زنگِ انشاء ، در سال های اخیر بیشتر از قبل به مطالعه ی رُمان به ویژه رُمان های تاریخی، علاقمند شده ام تا با غواصی در این اقیانوس بیکران ، هم با تاریخ و جغرافیا بیشترآشنا شوم و هم بدرستی دریابم که به تعداد انسان ها ، راه برای رسیدن به حقیقت وجود دارد و هیچ بن بستی در این زمینه نیست .
اینکه دنیا به سرعت و با شتابی خیره کننده در حال تبدیل شدن به دهکده ای کوچک است و مقتضیات هر نقطه ای از آن با مقتضیات سایر نقاط آن به طرزی عجیب بهم پیوسته و مرتبط شده است نیز آدمی را بیش ازهمیشه نیازمندِ حضور موفق تر در این مدرسه و کلاس زنگ انشاء برای کسبِ دانش، آگاهی ،تدبیر، دوراندیشی و پذیرشِ منطق حاکم بر این نظام جهانی فراگیر می نماید .
موضوعی که سالهاست حقیر از آن سخن میگویم ، به آن اهتمام ورزیده و تمامی همتم این بوده و هست که نظرها و نگاه ها به آن معطوف گردد (دهکده ی جهانی) بلکه افق ها و چشم اندازهای بلندِ جهانی جای کوته فکری ها و کج اندیشی ها را بگیرد با درکِ این واقعیت که در چنین جغرافیای بهم پیوسته و پیوند خورده ای ، صلح و آرامش بالاترین و بدیهی ترین حقوق انسانی است .
سعی کنیم در رویکردی انشاء محور از این فرصتِ زنگِ انشاء که از سوی دادار بی همتا سخاوتمندانه در اختیارمان قرار گرفته بدرستی استفاده کنیم ، خوب ببینیم و خوبیها را هر جا و نزد هر کس دیدیم بستائیم و انشائی بنویسیم که نمره قبولی در پی داشته باشد .
زنگ انشاء را دست کم نگیرید ، انشای درست می‌تواند نوری از امید بر دل بنشاند و مبنای رویکردی کردارمحور نیز قرار بگیرد .
زنگ انشای امروز من با این نوشتار به پایان رسید تا مقدمه ای باشد برای زنگ های انشای بعدی . تا نوشتار دیگر و زنگِ انشائی دیگر بدرود ...
شهرام هاشمی ۲۰ خرداد ۱۴۰۳

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
موضوعی که در رسانه های امروز فضای مجازی وایرال شده نوع رفتار احمدی نژاد است
این احمدی‌نژاد، همان قبلی نیست!

مصطفی داننده خبرنگار

احمدی‌نژاد حتی در سازمان ملل، سخنانش را با دعای فرج شروع می‌کرد

اما حالا در وزارت کشور با نام خدای بهار، شروع به سخن می‌کند.

او می‌خواهد بگوید من احمدی‌نژاد ۸۴ و ۸۸ نیستم
«حكايت»

یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. پرسیدند که بر صندوق گورش چه نویسیم؟ گفت: آیات کتاب مجید را عزت و شرف بیش از آن است که روا باشد بر چنین جایها نوشتن که به روزگار سوده گردد و خلایق بر او گذرند و …...،اگر به ضرورت چیزی همی نویسند این بیت کفایت است:

«وه که هر گه که سبزه در بستان
بدمیدی چه خوش شدی دل من
بگذر ای دوست تا به وقت بهار
سبزه بینی دمیده بر گل من»

تدوین میثاق نامه کاهش مراسم اموات وبه حداقل رساندن هزینه ها یکی از نیازهای اساسی و به روز برای ادامه زندگی نسلهای آینده است.چون هدف از این کار خداپسندانه آینده نگری برای ادامه زندگی آیندگان می باشد یک موضوعی که باید به آن عنایت شود بحث تغییر کاربری قبرستانها بر اساس شرایط زمانه برای ادامه زندگی نسلهای آینده است. آنچه که از منابع اعتقادی استنباط می شود و به آن تأکید شده است قبرستان جایی برای عبرت گرفتن زندگان از آن یاد شده است.

با توجه به طول عمر مفید هر قبر در یک بازه سی ساله الان در آرامستانهای شهرهای بزرگ قبری که سی سال از آن گذشته باشد به دیگر متوفیان واگذارمی شود،خیلی از قبرستانهای بزرگ در کشور، و استان ایلام مانند ،قبرستان پشت سد سیمره ، قبرستان محل احداث سدسیکان ،و….. تغییر کاربری یافته اند.لذا براساس توصیه شارع مقدس به استناد به حکایت فوق،دلائل عقلی با توجه به افزایش جمعیت ،نیاز جمعیت زندگان در آینده به فضای سبز، کشاورزی و تهیه غذا برای نسلهای آینده پیشنهاد می شود بزرگان و تصمیم گیران«میثاق نامه کاهش هزینه مراسمات »نسبت به سادگی ساخت قبور مؤمنین که بعدها آیندگان بتوانند از فضای قبرستانها برای امورات دیگر تغییر کاربری دهند یا مورد استفاده برای دیگر متوفیان قرار گیرد،
براساس الگوی قبرستان مسلمانان در دیگر کشورهای اسلامی در طراحی و احداث قبور اموات خوداستفاده از مصالح تجزیه پذیردر دستور کار قرار دهند تا سبک طراحی و ساخت قبر در استان ایلام و شهرستانهای تابعه به عنوان الگویی برای دیگر استانهای کشور نیز قرارگیرد و آیندگان به نیکی از آنها یاد نمایند.

«محمد فیضی»

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
با سلام
درار تباط با بحث هایی که در مورد شهردارمحترم وبزرگوار مطرح شده چند نکته میخواستم به عنوان یک شهروند به جامعه بزرگ دره شهر
در میان بگذارم
اولا بنده هم شهردار وهم فرماندار محترم وفرهیخته دره شهر خود وخانواده محترمشان بیش از دهها سال است که میشناسم
این افراد از تبار و طایفه شناخته شده ومردم دار و با عزت هستند
وشاهد تلاش این افراد با حداقل امکانات مالی وقتی دراین شهرستان هستم این اقایان بر عکس موارد دیگر افرادی که بر این صندلی نشسته
بودند دستشان در جبیب خودشان
هست واز هیچ تلاشی برای رنگ ورو دادن به این شهرستان دریغ نکردند انهم تلاشی بسیار گسترده
وفراتر از انتظار وبا صداقت ودور از گزافه گویی وعوعا سالاری
ثانیا جامعه محترم در درهشهر باید در جریان عدم تخصیص بودجه متناسب برای توسعه کیفی
وزیر بنایی شهرستان از طرف تصمیم گیران به این شهرستان باشیم واین موضوعی است که شهرهای دیگر بغیر از شهر ایلام که کلا پنجاه سال است مرکز استان است وشهر مهران انهم
به دلایلی که از ذکر ان معذورم دچار این محرومیت تاریخی ومستمر شده اند
سخن را کوتاه مینمایم وما از فرزندان ای منطقه که در این شهر بدون هیچ چشمداشتی تلاش
صادقانه وبدون تبعیض نموده اند قدرشان را بدانیم با انچه که در چنته داربم یار ویاورشان باشیم
با احترام
علی اکبر هاشمی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صدای شهروند

با سلام خدمت مدیر محترم کانال
یه موضوعی که هست و می خواستم تو این کانالتون به عنوان یک مطالبه به حق مطرح کنید مسیر دره شهر به ماژین می باشد واقعا اگه این منطقه جزو شهرستان دره شهر و استان ایلام می‌باشد چرا مسیرش باید از بین لرستان و خوزستان باشه و مردمش و کارمندان بین دو منطقه باید با این همه سختی رفت و آمد کنند، به نظرم مسولین شهرمون به جای کارهای که وظیفه شون نیست بیان یک بار این جاده و مسیر گاو میشان به سمت گرز لنگر رو درست کنن تا یه مشکل مهم از این شهرستان حل بشه. ویا مشکلی مثل حل مشکل کدورت آب شرب دره شهر در زمان بارندگی یا مثلاً پر کردن چاله های سطح شهر با چند گاری آسفالت یا آسفالت ورودی شهر مسیر وزیر آباد ویا......................... به نظرم عکس گرفتن از مسولین شهرمون با حل کردن این مشکلات خیلی قشنگ تره.

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
فقر از دیدگاه جرج اورول
نگارنده : احمد لطفی

جرج اورول( ۱۹۰۳-۱۹۵۰) نویسنده و رمان نویس انگلیسی است، که با عمر نسبتا" کوتاهش تجارب تلخ و شیرینی را کسب کرده بود، از تجارب شخصی اش کتابهایی را نوشت، مانند دختر کشیش و ... وی یکی از مهمترین رمان‌هایش، رمان مشهور قلعه ی حیوانات بود ، که آنرا در سال ۱۹۴۵ میلادی نوشته است. این شاعر و نویسنده فقر و رنج ، و زخمی شدن در جنگ را به خود دیده بود.
ایشان محصول درد و رنج و فقر بود، و همین درکِ بی‌خانمانی و فقرموجب شد ، که رمان‌ها و داستان‌های ارزشمندی را به رشته ی تحریر در آورند.
بر طبق زندگینامه اش در ویکیپدیا چنین آمده است؛
"زندگی در محیطی طبقاتی در هند و انگلیس باعثِ نگاهِ ویژهٔ او به پدیدهٔ فقر شد؛ موضوعی که مهم‌ترین عنصرِ رمان‌ها و نوشتارهای او را تشکیل می‌دهد. در جوانی برای کسب تجربه مدتی را در بین فقرا، بی‌خانمانان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشوییِ یک هتل کار می‌کرد. در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد که به نخستین کتابش آس و پاس‌ها در پاریس و لندن (ترجمه درست‌تر: فقر و دربه‌دری در پاریس و لندن) انجامید. بی‌درنگ پس از این کتاب، به رمان‌نویسی پرداخت و دو رمان نخستش نیز بر اساس همین تجربیاتش در برمه (روزهای برمه) و [در] انگلیس (دختر کشیش) شکل گرفت.
.............
اولین تاثیر فقر، کشتنِ فکر است، یعنی اگر شما به اندازه کافی برای حیاتِ خود پول نداشته باشید، برده بی‌اختیار پول خواهید شد. همان شرایطی که طبقه متوسط به آن گذرانِ زندگی می‌گویند."( جرج اورول )
واقعیت‌های زیادی را در همین چند سطر قابل توجه و دقت نظر است. که فقر چقدر خانمانسوز است، ره تدبیر و اندیشه را می بندد. انسان در اثر فقر ، گذشته از اسارت فکری، به اسارت جسمی، و صدها آسیب دیگر از جمله به صورت بردگی مدرن مجبور به زندگی خفت بار می شود. بیکاریها، فقر، افسردگی، جنون، خودکشی، تن فروشی، گدایی، اعتیاد، عدم تعادل، در رفتار و کردار و گفتار ، خشونت، بی صبری، و گاه قتل و ... دچار می شوند. وقتی دولت‌ها و صاحبان قدرت و ثروت پاسخگوی بر آوردن نیازهای جامعه ی دردمند خویش از جمله داشتن شغل، مسکن، احترام، تسهیل در ازدواج، و.... نیستند. افراد ستمدیده شروع به نافرمانی مدنی، و گاه شورش ، و تخریب، اعتراض و داد و فریاد، واهانت و فرار و مهاجرت می نمایند.
امید است دولتمردان و اقشار مختلف جامعه، و متولیان امر شرایط جامعه را درک نمایند. و بجا ی سرکوب و خشونت، راه حلی برای نجات‌ جامعه از گرفتاری های پیش رویشان اقداماتی عملی نمایند. برای شکوفایی استعدادها و وحدت و همبستگی اقشار جامعه، نیاز به همدلی، توجه به خواسته ها، و مهربانی و مهر ورزی هست.


@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
سلام خدمت مدیر کانال و مخاطبان کانال وزین تاریخ و فرهنگ
چند وقته که موضوعی ذهنم رو درگیر کرده.
بارها پیش اومده وقتی افراد میخوان درباره موضوعی که در کانال بحث میشه صحبت کنن یا پیام تسلیت یا تبریکی درج کنن، اصرار دارن از عنوان شغلی مثل دکتر یا مهندس یا ... در آخر پیام استفاده بشه و برداشت خواننده اینه که شخص صاحب پیام میخواد دکتر یا مهندس بودنشو به رُخ بکشه.بهتر نیست مدیریت کنید که دیگه این قضیه پیش نیاد؟مگر در مواردی که لازم باشه بدونیم شخص انتقال دهنده پیام چه تخصصی داره


با تشکر
میلاد میر
سلام
چند جمله مینویسیم
۱- شرافت وناموس
۲- غیرت
۳- شجاعت
۴-عزت
۵- بزرگواری۶- سخاوت
۷- دلتنگی۸- دزدی
۹- ولگردی۱۰- بیکاری۱۱- بیکار بودن وبیکارمان کردن۱۲- قدرت علم۱۳- قدرت سرمایه مالی
۱۴-قدرت سرمایه ی انسانی۱۵- قدرت سیاسی
۱۶- قدرت نظامی
۱۷- قدرت بدنی۱۸- قدرت تخصص۱۹- قدرت  طبیعی۲۰- قدرت   ایلی۲۱- قدرت فصاحت وبلاغت وسخنوری وبه روز اندیشیدن ؛ودرمیدان ودرمحافل ملی وجهانی  از انقلاب دفاع نمودن
نه مثل   سیب زمینی از هر طرف فشارآید موچاله پیشه کند؛
ویا در بحرانها وروز های سخت ؛فرار بر قرار ترجیح داده و یا بیاندیشیم؟
این (اوج رسوایی وبی غیرتی ودوری از شهامت وشجاعت وخود باوری) است۰
حالا هیچکدام از موارد فوق نمی تواند بر طرف کننده ی آروزها وآمال
و پر کردن خلاء های درونی؛ وآنچه انسان را به سرحد کمال می رساند؛ باشد،
این موضوعی فطری وغیر قابل تفکیک از جسم وروح انسان است،

مثال: شرافت ؛پول وثروت ؛وکاردار ،
بیکار ،وپولدار، وزندگی پادشاهی وغیره نیست؛
خیلی از پادشاهان پول وثروت وقدرت وکب کبه ویال وکوپال ولشکر وعنوان های کذایی یدک کشیدند؛

الان آن صاحبان زر وزور وارک پادشاهی کجایند؟

این به این معنی نیست که ماجامعه را گرسنه وپابرهنه وفقیر وبیکار  معرفی نماییم ؛

یا طرفدار جامعه ای پویا وشاداب  وسرزنده وبالنده وقوی  نباشیم؛

باید فرصت ها در همه ی بخش ها،برای همگان بصورت متناسب ،فراهم شود؛

مبارزه عملی ؛
نه شعاریسم؛ (باتبعیض وبی عدالتی، اختلاس ؛
زر اندوزی ، یاپایمال نمودن حقوق دیگر همنوعان؛ و  یابده بدست منه پهلوان ؛این خودش خیانت و  ایجاد فاصله ی طبقاتی از  روش های نامشروع ) است!

اینجا ضروری است عملها، جایگزین شعار ها گردد؛
  خود بزرگ بینی ؛ وخود را قیم شمردن ؛
باید، خودخواهی ها از بعضی مسئولان وهمه ی ماها رخت بر بندد؛

خدامحوری ،از منظر قرآن وآیین ؛
مساوات وسعی وتلاش همه جایگاه رفیعی درنظام دینی ما وهمه ی ادیان الهی دارد۰
مثال: در آیین زرتشت(ره)
سه رکن دارد ؛
۱- گفتار نیک
۲- پندار نیک
۳- کردار نیک
حالا گفتار میشود بشارت
پندار : میشود همان لقد ارسلنا رسلنا بالابینات و۰۰۰
وکردار  عمل به اساس وارکان دین است
دین اسلام وهمه ی ادیان آسمانی هدفی مشترک دنبال می نمودند؛
همان توحید وتسلیم فرمان خالق؛
دوری از همه ی زشتی ها
وپیوستن به محور مطلق  حق طلبی؛
تا آنجا که حضرت ابراهیم خلیل (ع) توسط بت پرستان بر آتش انداخته میشود۰
اینجا دعوت حضرت ابراهیم (ع)به توحید است؛ وامر به معروف است،
ودوری از بتخانه های دروغین وخود ساخته؛

  پس بازار دروغ باید بسته شود؛
وعده های ناممکن داده نشود:

آسیب های اجتماعی مبتلابه رابه حقارت ننگریم؛
بلکه به دنبال علاج آنان باشیم؛

  داشتن را برای خویشتن حلال ؛ وبرای دیگران قبیح وزشت  ننگاریم!

مبارزه جدی ومستمرباکنز ثروتهای باد آورده؛ از راه نامشروع؟

خوبیها برای آحاد جامعه و حقوق همگان رااحترام خاص قائل بوده و هستیم وخواهیم بود

از دست اندازی به مال واموال دیگران خوداری؛ وخدارا ناظر وحاضر بر خویش بدانیم:

لذا: میخواهیم بگوییم سربلندی  برای همگان در همه ی عرصه ها آرزوی قلبی ودیرینه وآینده ی ماست؛
لذا: ما حجاب وپوشش را  لازم دانسته ؛وبرای دختران وزنان ومادران ایران زمین ،که از زمان حضرت آدم( ع )وحوا     علیهاالسلام  هنگامه ی رانده شدن از بهشت برین است؛
ودر زمین  حضور یافتند؛ ازاوجب واجبات بشریت است ؛
  پوشش  انسان  وقتی  ماهامزه ی(مرگ )
رامی چشیم؛باچند مترپارچه ی سفید
یاهرپوشش دیگر مرده را میپوشانیم؛یامارامی پوشانند؛
( یاستارالعیوب بودن یک امر الهی است)؛
ستار هم جلوگیری از غیبت ونمامی وتهمت وافتراوشک وظن در سوره ی حجرات آمده است ،
وهم چشم پوشی از برملا کردن عیب دیگران است؛

زیرا خداوند یگانه ستارالعیوب کل عالم است وبس۰
یا در قرآن سوره النساء  آیات ۱۵ و۱۶ میخوانیم برای اثبات زنای محصنه ۴ چهار نفر شاهدعادل قید شده است؛
این حکم پروردگاراست؛ برای بشریت

یا در سوره ی نور آیات ۳۰ و۳۱ به زنان پیامبر توصیه شده؛ویا درسوره احزاب   درموردشک و ظن وغیره ؛بیان شده است؛
لذازیور آلاتیکه صدا ایحاد می کنند؛ طوری استفاده شود؛
که نامحرمان صدای زیور آلات به موقع نشستن وبرخاستن،یاراه رفتن آنان نشنوند؛

پوشش اناث  با توجه به تفاوت خلقت جسمی آنان  ؛
روایات واحادیث وآیات قرآن مجید این مهم را مورد توجه جدی قرار داده است؛
  بیکاری ونداشتن شغل :
این هم نمیتواند ؛
بهانه برای ولنگاری و برهم زنندگان هنجارهای فرهنگی حاکم بر جامعه ی اسلامی باشد؛ ظالم بهر نوعی ظلم است۰

از این گذشته؛هرمنطقه ای از ایران لباس وپوشش  مخصوص خودداراست؛
مدهای وارداتی همان شلوارهاییکه روی ران یا زانو وساق پاها تا بالا : بعضی ها برهنه نموده یا خواهندنمود؛باعث جلب نظربداندیشان شده؛ 
یا میشود! که این ضد ارزش وفرهنگ ایرانی وملی است۰


۴۰۳/۱/۲۷ت
محمدرضا پیری فرهنگی بازنشسته
More