-
#یادداشت#چهارپاره#بهرام_بیضایی در سوگ
#مشکاتیان این گونه سرود:
«خروشی خاست وَه وَه وای در وای؛
که قانونِ فَلَک بُگسَسْت ناگاه!
مگر سازِ جهان از کوک اُفتاد،
که سوگِ تار و دَف بَرخاست تا ماه!
فغان بَر شد ز هر سو شور در شور،
که سازی را شکسته قهرِ تقدیر!
نواییْ رُخ نهان کردَهست در خاک؛
چه دانی جز که قهر از این به تعبیر!
غریو آمد ز گیتی مرگ در مرگ؛
که خُنیاگر رهِ خونِ روان بَست!
چو خنده دید رفته از لبِ ساز،
نه ساز ـ آری ـ که جانِ خویش بِشْکست
برآمد مویه از چَنتارِ چنگی؛
که زخمِ دل به زخمه باز کردَم!
چو یادَت را به مضرابِ دوتایی،
به گوشِ این جهان آواز کردَم!»
و محمدرضا
#شفیعی_کدکنی چنین سرود:
«ای دوست وقت خفتن و خاموشیات نبود
وز این دیار دور فراموشیات نبود
تو روشنا سرود وطن بودی و چو آب
با خاک تیرهروز هم آغوشیات نبود
میخانهها ز نعره ی تو مست میشدند
رندی حریف مستی و مینوشیات نبود
دود چراغ موشی دزدان ترا چنین
مدهوش کرد و موسم خاموشیات نبود
سهراب اضطراب وطن بودی و کسی
زینان به فکر داروی بیهوشیات نبود
در پرده ماند نغمه ی آزادی وطن
کاندیشه جزبه رفتن و چاوشیات نبود
در چنگ تو سرود رهایی نهفته ماند
زین نغمه هیچگاه فراموشیات نبود
ای سوگوار صبح نشابورِ سرمهگون
عصری چنین سزای سیهپوشیات نبود»
#غزل🆔 @Bookzic