📖 #شعر_بلند━━━━━━━━━━━
آن شنیدم که مردکی درویش
کرد عزم سفر ز مسکن خویش
بود او را خری ز مال پدر
دست و پا لَنگ، عمرش از صد بیش
بهرِ خرج سفر، ز خانهی خود
غلّهاش بار کرد آن دلریش
خر جلو اوفتاد و او ز عقب
راه طی مینمود پیشاپیش
آمد از آب بگذرد آن خر
مرد آهی کشید از دلِ ریش
گفت کِای کردگار بیهمتا
کِای ضیابخشِ قلبهای پریش
گره از کار بستهام بگشا
مفْکنم اینقدَر تو در تشویش
بود اندر تضرّع و زاری
پاره شد بار گندم از پس و پیش
رو نمود او به آسمان و بگفت
کِای خداوند مُنعم و درویش
گفتم از کار من گره بگشا
نی که از بار من گره بگشا!
●
#غلامحسین_افکار━━━━━━━━━━━
💎
@Best_Poems