°• شـــــعر خـــــوب

#عبدالجبار_کاکایی
Канал
Логотип телеграм канала °• شـــــعر خـــــوب
@Best_PoemsПродвигать
21,98 тыс.
подписчиков
813
фото
5
видео
274
ссылки
گروه ادبی #قافیه 💙 همیشه شعر به راه و همیشه قافیه خوب است! 📒 ─────── راه ارتباطی 💬 📮 @QafiyehBot ─────── اینستاگرام 🍁 🍀 b2n.ir/Qafiyeh 🍀 b2n.ir/Torfea ─────── وبلاگ 🍁 🍀 is.gd/Torfeh 🍀 is.gd/ShaahBeit ─────── تلگرام 🍁 🍀 @InstruSongs 🍀 @Torfea

📖 #شعر_بلند

‏━━━━━━━━━━━
پا به دنيای فرشته‌ها بذار
رو زمين دنيای بهتر نداری
زخمای روحِ شكسته‌تو ببند
وقتی عاشقیّ و باور نداری

دنيای فرشته‌ها تو خواب توست
تو همون عكسای بی‌رنگِ قديم
پای اسم پهلوونای بزرگ
زير طاقِ آسمونای يتيم

پا به دنيای فرشته‌ها بذار
دنيای فرشته‌ها حقيقته
برا تو كه بوی آسمون می‌دی
گم شدن تو زندگی مصيبته

برا دلدادگی و رها شدن
يه دل شكسته بيشتر نداری
زير بارونِ گلوله‌ها بشين
وقتی عاشقیّ و سنگر نداری

آخرين نشونه‌ی رسيدنی
كه برا هميشه بی‌نشون می‌شی
پا به دنيای فرشته‌ها بذار
داری همسايه‌ی آسمون می‌شی...

#عبدالجبار_کاکایی
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
من از کدام سو، به تو نزدیک‌تر شوم
افتادم از نفس، نرسیدم به پای تو

نفرت به عشق و عشق به نفرت شبیه شد؛
تلخ است ماجرای من و ماجرای تو

این عشق، جز حکایت دادوستد نبود
مردی برای من که بمیرم برای تو...
‏━━━━━━━━━━━
#عبدالجبار_کاکایی

💎 @Best_Poems

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کجا جدا شوم از تو که بعد از آن تو نباشی
کسی که داده مرا از خودم امان، تو نباشی

کجای زندگی‌ام دست می‌دهد که به تلخی
گریزم از تو و آغوش مهربان، تو نباشی

کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم
که پشت گریه و لبخند، توأمان تو نباشی

کدام قصه بسازم که بی‌تو رنگ نبازد
کدام شعر بخوانم که در دهان تو نباشی

به رغم عشق من و تو، سپاهِ بددلی و شک
هزار جهد بکردند در جهان، تو نباشی

تو را اگرچه نمی‌یابمت، هنوز برآنم
که در مکان تو نگنجی، که در زمان تو نباشی

هزار چشم تو از هرکجاست خیره به سویم
کجا نگاه کنم من که این و آن تو نباشی...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عبدالجبار_کاکایی

💎 @Best_Poems

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند سالی‌ست که تکلیف دلم روشن نیست
جا به اندازه‌ی تنهایی من در من نیست

چشم می‌دوزم در چشم رفیقانی که
عشق در باورشان قدّ سر سوزن نیست

دست برداشتم از عشق، که هر دستِ سلام
لمسِ آرامشِ سردی‌ست که در آهن نیست

حس بی‌قاعده‌ی عقل و جنون با من بود
درک این حالِ به‌هم‌ریخته تقریباً نیست

سال‌ها بود از این فاصله می‌ترسیدم
که به کوتاهی دل‌کندن و دل‌بستن نیست

رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم
جا به اندازه‌ی تنهایی من در من نیست...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عبدالجبار_کاکایی

📖 #شاه‌بیت‌های_ناب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه بی‌تفاوت از این شهر می‌رود حالا
غریبه بود همان یار آشنایی که...
───── ● #ظهیر_مومنی

همه موسمِ تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویى!
───── ○ #فصیح‌الزمان_شیرازی

گفتمش: ديده كسی رنگِ وفايت؟ گفت: نه!
گفتمش: كمتر نخواهد شد جفايت؟ گفت: نه!
───── ● #کیوان_اصفهانی

تو، حاکم این شهری و من، رِند و زمین، گِرد؛
پیش از تو ثناگویم و بعد از تو ثناگو...!
───── ○ #عبدالجبار_کاکایی

شاید خودت را خواستی یک روز برگردی؛
باید مسیر کودکی‌ها را بلد باشی...
───── ● #محمدحسین_بهرامیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

؛ 💬 @Best_Poems
💎 @Best_Poems

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مارا رها نكرد به حال خود از ازل
دنيا، مدار بسته شد و دوربين گذاشت!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عبدالجبار_کاکایی
🏴 @Best_Poems

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال
خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

ای ماه ! چه دیر آمدی از راه و عجیب است
دلواپس تو عالم و آدم نشد امسال

پیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بود
مویی ز عزاداری تو کم نشد امسال

جایی ننشستیم که یادی نشد از درد
شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال

صد خیمه‌ی ‌خاموش به تاراج جنون رفت
یک خاطرِ آسوده فراهم نشد امسال

در گریه نهفتیم عزای شب خود را
تاوان تو زخمی‌ست که مرهم نشد امسال ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عبدالجبار_کاکایی
💎 @Best_Poems

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرا به قصه‌ی مادربزرگ خواب مکن
غرورِ حوصله‌ام را چنین خراب مکن

به جستجوی تو در چشم‌های من غوغاست
بیا و بخت دو دریاچه را سراب مکن

چرا در آینه تکرار می‌شوی هر شب ؟
بس است ! چشم حریص مرا مجاب مکن

به بال‌های تو بستند روزهای مرا ؛
کنون که عمر عزیز منی ، شتاب مکن

دو رودخانه به دریای چشم‌هایت ریخت
دو رود خسته و سرگشته را جواب مکن !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عبدالجبار_کاکایی
🌀🌀🌀🌀
#شاه_بیت_های_معاصر


آخر به اسارت ،‌ دل حسرت‌زده خو کرد
شادم که دگر ياد گريز از قفسم نيست
───── 💠 #فریدون_توللی

آخر چه شد که اين همه نامهربان شدی ؟
چيزی که خوش نداشتم ای دوست ! آن شدی
───── 💠 #شعبان_کرم_دخت

آسمان بوی اجابت می‌دهد
بس که قنديل دعا آويخته‌ست
───── 💠 #عبدالجبار_کاکایی

آواره همچو خار ، هراسان ز بادِ مست
خاکستر خیال ز دستم عنان گسست
───── 💠 #محمدحسن_آرش_نیا

از من است اين غم كه بر جان من است
ديگر اين خود كرده را تدبير نيست ...
───── 💠 #فروغ_فرخزاد


○● @Best_Poems 🏅
🍁🍁🍁🍁


تاوان همين يک دو نفس بود ، غم ما
يک شوخی بد بود وجود و عدم ما

ما ناز غزالان تو بوديم و نهان شد
در گرد و غبار تک و تاز تو ، رَم ما

قانع به نگاهیم ز محرومی دیدار
از دولت تو بس كه زياد است كمِ ما

ويرانگريَم ضبطِ نفَس بود و دگر هيچ
خو كرده به تنهايی و عزلت ، ستم ما

جز يک دو قدم نيست تكاپوی نگاهم
از بس گره افتاد به ابروی خم ما ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #عبدالجبار_کاکایی


○● @Best_Poems 🏅
🍁🍁🍁🍁


بی خوابی خاک از انتظاری خسته ست
پیداست که جانش به کسی وابسته ست

یک نیمه شب است و نیمه ی دیگر روز
چشمی به تو باز و چشم دیگر بسته ست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #عبدالجبار_کاکایی


○● @Best_Poems 🏅
🍁🍁🍁🍁


با آنکه هنوز اختلافی مانده‌ست
با یاد تو فرصت تلافی مانده‌ست

گل می‌کنی ای بهار پنهان ! در من
یک ثانیه از وقت اضافی مانده‌ست ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #عبدالجبار_کاکایی


○● @Best_Poems 🏅
🍁🍁🍁🍁


خدا یک شب تو را در سینه‌ی من زاد ، باور کن
یقینی در گمان پیچید و دستم داد ، باور کن

تو مثل هرچه هستی در درون من نمی‌گنجی
مرا ویرانه کردی خانه‌ات آباد ! باور کن

اگرچه بر دلم بارید طوفانِ عظیمِ شک
پلی بین دل ما بود از پولاد ، باور کن

نمی‌فهمم زبان واژه‌های آتشینت را
رهایی مثل یک آشوب ، یک فریاد ، باور کن

تو از نسل عقیم گریه‌های رفته از یادی
که تنهایی تو را در چشم‌هایم زاد ، باور کن ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #عبدالجبار_کاکایی


○● @Best_Poems 🏅
🍁🍁🍁🍁


شوری که در جهان من افتاد ، این نبود
نامی که بر زبان من افتاد ، این نبود

آن راز سر به مهر که سی سال پیش از این
چون آتشی به جان من افتاد ، این نبود

پیغمبری که با نفحاتِ شبانی‌اش
یک شب از آسمان من افتاد ، این نبود

آن شعله‌های سرکش آتش که با وقار
در پای دودمان من افتاد ، این نبود

وآن کشتی نجات که در باد هولناک
از موج بی‌امان من افتاد ، این نبود

دستی که از تلاطم دریا مرا گرفت
وقتی که بادبان من افتاد ، این نبود

حرفی که بر زبان تو لغزید ، آن نشد
شعری که در دهان من افتاد ، این نبود ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #عبدالجبار_کاکایی


○● @Best_Poems 🏅
🍁🍁🍁🍁


اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم
تو را نمی دهم از دست تا توان دارم ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #عبدالجبار_کاکایی


○● @Best_Poems 🏅