ملا پناه واقف یکی از شاعران قرن 12 آذربایجان بود که در دربار ابراهیم خان حاکم شهر شوشا(شیشه )خدمت می کرد.یکی از دلائل تشدید دشمنی میان ابراهیم خان و آقا محمد خان قاجار اشعار هجو آمیزی بود که این شاعر برای خان قاجار سروده بود. وقتی خان قاجار شهر شیشه را در محاصره گرفته بود دستور می دهد بر کاغذی این شعر را بنویسند و به خیمه ابراهیم خان پرتاب کنند:
🔹ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد 🔹تو ابلهانه بگیری به شهر شیشه حصار!!
ملا پناه وقتی این شعر را می شنود دستور می دهد این شعر را در جوابش بنویسند و به اردوی آقا محمد خان پرتاب کنند:
🔹گر نگه دار من آنست که من می دانم 🔹شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد!
#نامزدش : کجایی عزیزم ؟😘 . #خیام : ماییم و می و مطرب و این کُنجِ خراب😊 جان و دل و جام و جامه در رهن شراب🍷 . #نامزدش : شراب !؟😧 مگه تو نگفتی من نماز میخونم ؟😠
#خیام : می خوردن و شاد بودن آیین من است فارغ بودن ز کفر و دین، آمین من است😌 . نامزدش : با کیا هستی حالا خبرِ مرگت ؟☹️
#خیام : فصل گل و طرف جویبار و لب کِشت😚 با یک دو سه دلبری حوری سرشت😍 . #نامزدش : آدرس بده ببینم !😡 بیام جف پا برم تو حلق این حوری موری ها :/ . #خیام : راه پنهانی میخانه نداند همه کس جز من و زاهد و شیخ و دو سه رُسوای دگر😎😆 . #نامزدش : آنقد شراب بخور با دوستات تا بترکی، سَقَط شی ایشالله !😒 . #خیام : گر می نخوری طعنه مزن مستان را 😐 بنیاد مکن تو حیله و دستان را😊 . #نامزدش: برووووووووو بمیرررررررررررر☹️☹️
#خیام : چون مُرده شوم خاکِ مرا گم سازید احوال مرا عبرتِ مردم سازید🤗