. به هوا گوش کن هوا، راه صداهاست هوا پر از صداهاست با صدای خاک، آب، ستارهها و ما بیا کنار پنجره گوش کن هوا را. صدایمان یاد توست، صدایمان همراه توست ...
خیره در چشمانت که می شوم بوی خاک آفتاب خورده به مشامم می خورد. گم می شوم در گندمزار میان خوشه ها... بال به بال شراره های سبز در بیکران ها به پرواز در می آیم چشمان تو چون تغییر مداوم ماده هر روز پاره ای از رازش را می نماید اما هرگز تن به تسلیمی تمام نمی دهد...
به پیری خو میگیرم به دشوارترین هنر دنیا، کوبه ای به در برای آخرین بار و جدایی بی انتها. ساعتها میگذرند، می گذرند،می گذرند... می خواهم بیشتر بفهمم حتی به قیمت ایمانم. خواستم چیزی برایت بگویم نتوانستم. دنیا مزه سیگار ناشتا دارد مرگ پیش از همه چیز تنهایی اش را برایم فرستاده. حسرت می برم به آنان که حتی نمی دانند دارند پیر می شوند بس که سرشان گرم کارشان است.
فصل پاییز است ... درختان پرشکوفه گیلاس را فراموش کن محبوبم ؛ دیگر به خاطر نیآور هر آنچه که از دست رفته است ! گیسوان طلایی ات را به آفتاب بسپار تا خشک شوند آغشته کن به عطر ماندگارِمیوه ها محبوب من عشق من ؛ فصل پاییز است دیگر اهمیتی ندارد که درختان بادام شکوفه نمی دهند ...