𑨧با محوریت فرمانده دلها حاج رضا الوانی
حضور خانواده های محترم و همرزمان بزرگوار شهدا را در جمع خود گرامی میداریم
ارتباط با ادمین کانال
@karar_211@mersad169
#شهیدمحمدجعفرخانی در میان شهدای صابرین که در درگیری با تروریست های ضدانقلاب در شمال غرب کشور به #شهادت رسید،🕊🌹 شاید #درخشانترین این ستاره ها باشد که بسیاری از #شهدای صابرین از نیروهای او محسوب می شدند. این #فرمانده شهید چندسال گذشته در #درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات #جاسوسان به شهادت رسید تا پس از یک دوره #مجاهدت33ساله در راه اسلام، بالاترین #دستمزد و پاداش را گرفته باشد.🕊 آنطور که گفته شده، شهید محمد جعفرخانی، تقريباً 15 روز اول ماه رمضان سال قبل را در کنار خانواده می ماند تا شاید #جبران30سال دوری از آنها را جبران کرده باشد.
با پایان آخرین #دیدار، به جبهه های شمال غرب رفته و #آخرین پیام برای همسرش را در روز #عیدفطر می فرستد. دو روز بعد این #سردارعاشورایی سپاه اسلام در ارتفاعات غرب #آرام می گیرد.🕊🌹😭 از سردار شهید جعفرخانی سه #فرزند (یک دختر و دو پسر) به #یادگار مانده است. *** شهید محمد جعفرخانی در منطقه به "#جعفرخان" معروف بود و به عنوان فرماندهای #گرهگشا، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از #دلاورمردانی بود که از اروند رود عبور کرد.⏯ ◀️ادامه دارد
#آرامشي كه شهيد به من هديه كرد فرزند يك سالهاش را در آغوش گرفته و چشم بر گلهاي قالي دارد، آرام كنار مادر همسرشهيدش نشسته است. از او ميپرسم از روزهاي نخست آشنايي با همسرش تعريف كند، #ميگويد: «#سيدمحمدحسين پسر عمويم بود و در پاييز سال90 به عقد هم درآمديم و تا امسال #عاشقانه در كنار هم #زندگي_كرديم و پسرم «#سيدمحمدياسا» هم ثمره اين #عشق است. او خانوادهدوست بود و وفادار و براي هركاري در زندگي برنامهريزي داشت، با اينكه خیلی زود مرا تنها گذاشت، #افتخارميكنم كه #همسرشهيد مدافع حرم هستم.» «راضيه سادات ميردوستي» از #دلتنگيهايش در اين روز و شبهايي كه بدون همسر سپري ميكند، نيز ميگويد: «با پایان یافتن هر روز بياختيار ياد محمدحسين ميافتم و #خاطرات خوبي كه با هم داشتيم از جلو چشمانم ميگذرد. او #همسری خوب برای من و #پدری_نمونه براي #فرزندش بود و در مدتي كه زندگي كرديم از هيچ تلاشي براي اينكه ما در رفاه و آرامش باشيم دريغ نكرد.» #بغضش را با سؤالم كه پرسيدم در جريان تصميم و #رفتنش به سوريه بوديد، فرو ميخورد و ميگويد: «بله من در جريان رفتنش بودم، او تصميمش را گرفته بود كه قدم در اين راه بگذارد و در جواب من كه به دليل #احساسات زنانهام گاهي از او ميخواستم كنار من و فرزندم بماند #ميگفت اگر من در اين راه بروم و شهيد شوم #تنهامحمدياسابيپدر ميشود و اين درحالي است كه اگر من و امثال من نرويم و دشمنان اسلام و انقلاب وارد مرزها شوند ممكن است #محمدياساهاي_زيادي غم از دست دادن پدر را #تجربه_كنند.»