زندگینامه سردار شهید
🌹حاج احمد مایلی
✨#گردان هوایی یگان صابرین
🌟🔹بخش هفتم
🔹فارس: قبل از شهادت حالت دل کندن و بریدن از علاقههایش را در او میدیدید؟
#فرزند شهید: چند سالی بود که پدر این حال را داشت؛ خصوصا طی دو، سه سال گذشته؛ چون پدرم چند سال پیش باید بازنشسته میشد. خدا را شکر، مشکل مالی هم نداشت، اما اصلا دنبال بازنشستگی نبود. همیشه دوست داشت در محل کارش باشد و وقتی هم میگفتیم پیش ما بمان، چرا
#بازنشسته نمیشوی؟ میگفت: چرا وقتی
#سالم هستم، در خانه بنشینم و کاری نکنم؟!
پدرم سال 81 در دیزین حین پرواز دچار سانحه شد. قرار بود او را ردهبندی کنند؛ یعنی هم رده
#جانبازی به او بدهند و هم
#درجهاش را بگیرد و تا زمان بازنشستگی
اش سرکار نرود. پدرم نه جانبازی را قبول کرد و نه بازنشستگی را؛ دنبال
#هیچ کدام هم نرفت. سی سال سابقه کاریشان 5 فروردین 95 پر شده بود.
*فارس: با شما درباره برادرش حرف میزد؟
دختر شهید:
#عمویم را در قطعه 53 بهشت زهرا به خاک سپردند. یادم هست بچه که بودیم، همیشه وقتی سر مزار عمویم میرفتیم، پدرم می|گفت عمویتان
#بزرگترین سعادت نصیبش شده است. با
#حسرت زیادی این حرف را می زد. شاید خالی از لطف نباشد اگر بدانید قرار بود اسم برادرم را میثم بگذارند. وقتی عمویم تماس میگیرند، میگویند نامش را
#حسین بگذارید؛ یعنی عمویم نام برادرم را حسین گذاشتند.
در دوران کودکی پدرم درباره برادر شهیدش و درباره شهادت و مسائل معنوی با ما صحبت میکردند و با این فضاها
#مانوسمان میکردند، اما کنار آن فضای
#شادی هم برایمان ایجاد میکرد. شام میرفتیم بیرون و بعد هم به
#زیارت مرقد امام میرفتیم. خیلی با آن فضا مانوس بودیم؛ گلاب میخریدند و با هم به بهشت زهرا میرفتیم. مزار برادرشان و شهدای
#گمنام را با گلاب میشستیم و شمع روشن میکردیم. یادم هست وقتی خانه بود محال بود وارد شویم و جلوی پایمان بلند نشود. وقتی بچه بودم و پدر از جبهه برمیگشت، ما را بغل میکرد و میبوسید. بعدها هم هر وقت از ماموریت میآمد، قبلش زنگ میزد و میگفت بچهها را بیاور تا ببینمشان. اغلب اوقات وقتی رسیده بودند و میآمدیم، جلوی آسانسور منتظرمان ایستاده بود.
*فارس: این روزها وقتی کسی نام
#پدرتان را میبرد او با چه تصویری در ذهنتان تداعی میشود؟
فرزند شهید: با لباس
#پرواز تصورش می کنم. چون همیشه لباس پرواز یا لباس نظامی می پوشید. تنها باری که پدرم بدون لباس پرواز به محل کارش رفته بود، روز
#شهادتش بود. با پیراهن
#مشکی سرکار رفته بود. وقتی همکارانش از او می پرسند حاجی چرا لباس پرواز نپوشیده اید؟! میگوید چون امشب شب
#تاسوعاست. با لباس مشکی آمده ام که کارها را سریع تر انجام بدهیم و برویم هیئت برای عزاداری.
*فارس:
#خط قرمز شهید مایلی به لحاظ مسائل اعتقادی چه بود؟
فرزند شهید: روی
#ولایتمداری تاکید میکرد و بسیار حساس بود. همیشه و خصوصا پس از فتنه سال 88خط قرمزشان
#حضرت آقا بود. اصلا نمیتوانستند ناراحتی آقا را ببینند؛
#طاقتش را نداشتند.
ادامه دارد...
✨✨#یادگاه شهدای صابرین
🌹 @behtarin_farmandeh#همدانی