🔰 «سوگواری پس از مرگ سهراب»#بازنشر✍️ ابراهیم تقوی، ۹۷ برق
▪️نمیدانم از کجا بگویم. از کجا شروع کنم؟ داستان را قبلا برایمان گفته اند. اصلا قصه رستم و سهراب را که من نمیتوانم روایت کنم! این اندوه سینه به سینه گشته و ما هم آن را از پدرانمان شنیده ایم و به فرزندانمان نیز خواهیم گفت. درد پسر کشی دردی عجیب است. دردی که نه میشود آن را گفت نه میشود نگفت... دردی که هم سوگوار پسری و هم ملول از این که چرا؟ چه شده؟ مگر اصلا چجور ممکن است؟ دردی که فقط باید با آن آرام آرام بغض کرد و لب گزید.
▫️حکیم فردوسی هم رستم افسانه ای را اینچنین روایت میکرد که "همی ریخت خون و همی کند موی". کاش میمردیم و نمیدیدیم و نمیشنیدیم. کاش اصلا خودمان در هواپیما بودیم و استرس فرود را داشتیم. شاید اصلا متوجه نمیشدیم چه شده. مرگ برایم عزیز تر از این زندگیست.
"بریدن دو دستم سزاوار هست
جز از خاک تیره مبادم نشست"
▪️تحمل این مصیبت بسی سخت تر از مرگ است. سهراب کشته شده، سهراب عزیز ما، فرزند غیور وطن! و از آن بدتر اشتباه "رستم" باعث این حادثه شده. پهلوان دلیر ما! آن که نامش بر لشکر دشمن رعب و وحشت میانداخت...
▫️و درد دیگر و شاید بزرگتر از آنجایی شروع میشود که تورانیان هم از سوگواری ما شاد میشوند؛ تورانیان! آخر شما را چه به مردم ایران؟! برای خود شادی میکنند و در بزم هایشان میگویند که: هم سهرابشان کشته شده، هم میتوانیم رستمشان را نزد ایرانیان خار کنیم. میتوانیم عقده گشایی کنیم!
▪️نمیدانم؛ شاید اصلا از جادوی تورانیان بود که رستم فرزند خود را دشمن پنداشت. ما که میدانیم جادوی تورانیان زهرآگین است. ولی بهرحال؛ چه کنیم؟ فقط میتوان در این غم بغض کرد و آرام آرام گریست. مبادا بلند گریه کنیم! گرچه گریه هم سودی ندارد ولی شاید آراممان کند...
"اگر آسمان بر زمین بر زنی/ وگر آتش اندر جهان در زنی
نیابی همان رفته را باز جای/روانش کهن شد به دیگر سرای"
▫️گریستن شاید بتواند اندوه در جان نشسته ما را کمی بکاهد ولی باید مواظب باشیم! تورانیان نباید خیال کنند ایرانیان ضعیف شده اند، وگرنه...
▪️ یاد و خاطرهٔ جانباختگان حادثهٔ هواپیمای اوکراینی از جمله ۱۶ همدانشگاهیمان گرامی باد.
🆔 میدان انقلاب🇮🇷 تلگرام |
بله |
ایتا |
اینستاگرام |
توییتر