🎀🍃🍃#عشقینه#عقیق♥️#قسمت_صد_و_هشتاد_وهشت♡﷽♡
لبخند روی لبهای آیه میماسد!
"دختر مامان" توی مغزش اکو میشود
و آیه پوزخند میزند.یادش می
آید جایی خوانده بود ابوعلی سینا دنیا را عالم کبیر خوانده بود
و انسان را عالم صغیر! پوزخندش پر
رنگ ترمیشود.
دلش میخواست میتوانست به شیخ الرئیس بگوید حضرت شیخ با تمام نبوغ
و بزرگی ات اینجا را
اشتباه کردی! دنیا عجیب صغیر است!
و انسان عجیب کبیر! دلش میخواست میتوانست حال
حاضرش را به شیخ الرئیس نشان دهد
و بگوید:خوب نگاه کن یا شیخ.... دنیا آنقدری کوچک بود
که حاال مادرم روبه روی من نشسته
و انسان آنقدر کبیر است که با این بعد مکانی کوچکی که بین
ما است من را نمیشناسد
و من "دخترمامان" نیستم!
نگاه حورا میکند
و میپرسد:شما در حال حاضر چی کار میکنید؟
حورا با مهر میگوید:مدرس دانشگاهم...جامعه شناسی!
آیه اندیشید خوب است! زن رو به رویش حالا میتواند با تسلط کامل راناسیونالیست ها را به چالش
بکشد
و حتی بروکراسی طراحی کند برای جامعه ی مدنی!او حتما گیدنز را هم دیده
و بحث
و گفت
و گویی پیرامون کتاب سقوط آزاد اقتصاد جهان داشته است!آخر با غلظت خاصی گفت من مدرس
دانشگاهم! خنده اش گرفته بود از این افکار بی معنی
و مسخره ی توی سرش خدایش را شکر
گفت که افکار اصوات ندارد!
فکر کرد دید بی ادبی است وگرنه حتما میپرسید:نظر شما در مورد نقش مادردر ساختن جهان
تمدنی چیه؟
پوفی کشید
و نهیبی بر سر خودش زد!داشت زیادی کشش میداد...
با لبخند به شیک توت فرنگی خوش رنگ
و لعابشان خیره شد
و گفت:بخورید دیگه.
و خودش اولین قاشق را به دهان گذاشت... حورا با لبخند گفت:آدم هوس میکنه یه شعر ناب
بخونه!
و آیه کنجکاوانه پرسید:شاعر مورد علاقه اتون کیه؟
حورا کمی اندیشید
و گفت: حافظ که حافظه ی ما است!اما شاید خوان ثالث...
بہ قلم
🖊"
#نیل_۲ "
✨#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️هرشب از ڪانال
😌👇🍃@barakatosalavat🎀🍃