قدم هایم سنگین است
گویا جانم ب پاهایم وصل شده باشد
هنوز باورم نمیشود
مگر در جهان چقدر مانند علی داریم؟
مگر در جهان مانند علی داریم؟
هر قدمی که نزدیک تر میشویم به آستان خورشید نمیتوانم حتی کوچک تربن حرکتی بکنم
گویا گناهانم مرا به عقب میکشند آخر چگونه با گناهانم به حضورتان بیایم؟
به یاد بازار های شام قدم گذاشتم در بازار نجف
به پدر رسیدیم
دختر باباییست
آه رقیه جان
در این قدم ها کل الارض کربلا را با چشمانم دیدم
باور پذیر نبود ک من در محضر پدر هستم
چقدر شکسته ام پدر جان
شکسته از دوری
از نامردی
شکسته ام اما نه به اندازه گل نازت اقا جان
نمیدانم در کنار ضریحتان بر من چه گذشت که در صحن روبروی گنبد طلاییتان فرق شکافته شمارا دیدم
ماه شبهای قدر من
دوری از شما سخت گذشت
اما سخت تر از آن دوری از امامان است
اما چه کنم ک خجلم از امام
گناهانم شده شمشیری زهر الود
لحظه وداع سخت تر بود
آه رقیه جان
آخرین نگاه به گنبد
آخرین دقیقه های حضور در نجف
آه رقیه جان
#اربعین_لقاونا_و_القدس_هدفنا#برای_یاریتان_آمادهایم#حب_الحسین_یجمعنا#دلنوشته#اربعین۱۴۰۳تلگرام |
ایتا |
سروش |
بله