نمیدانی چه کردی آنچه بر این دیده آوردی !
مرامت هر چه باشد بس دورو و ناجوانمردی !
برایم یادگاری مانده بغض و اشک و بیماری
میان ظلمت شب با خیالات تو شبگردی ...
به جرم اعتماد از عشقِ تو محکوم این دردم
و دائم در میان خاطرت در حال ولگردی ....
بگو وقتی که باور کردمت از عمق احساسم
چگونه دل بریدی؟ بی وفا ! بی من چه میکردی؟؟؟
شنیدی؟ دیده ای ؟دیوانه ای چشم انتظارِ آیا؟!
زمانی که همه گفتند؛ رفتی، بر نمیگردی...
من آن مجنون لیلاییِ در یادت پریشانم
چشیدی ذره ای از بی محلی؟ سردیِ طردی؟؟
فقط بعد از تمام ادعاهایی که میکردی
بگو اسم رها کردن، چگونه نیست نامردی!
#سمیه_تقوی( پرنده شرقی)
🌿🥀🌿