💋😘دوبیتی عاشقانه 😘💋

.

چه دلهره ها
که خانه کرده اند در من
گویی که تمام طوفانها
از پنجره کوچکِ دلم
گذر می کنند
آه اِی شب
پراکنده کن ابرهای سیاه را
که آسمانِ ماه و مهتابی ام را آرزوست


#امیر_محمدی
    

.

زمان ایستاده
ثانیه هایم مکث کرده اند
و در چشمان سیاه تو
به دنبال روشنای عشقم
هر بار که نگاه می کنی
دوباره زنده میشوم
و به دوست داشتنت مشغول.


#امیر_محمدی
❤️

.
شب بود و سکوت
در خیالم پروانه ای پَر زد
آنچنان لطیف و آرام
که ناخود آگاه
تو ترسیم شدی
در ذهنم

#امیر_محمدی

.

غروبِ غمگین جمعه
و نگاهِ خیره اَم به دوردست
رقصِ خاطرات در بزمِ تنهایی اَم
ندارد قلم حس نوشتن
که بسیار دلتنگم اینروزها


#امیر_محمدی

جمعه باشد و غروب
دشتی به پهنای خیال
پا به پای اِحساس خوبم
دست بِسایم به خوشه های نسیم
و نغمه گویان
بروم در دل تاریک شب
هم آغوش شوم با سکوت
که آرامشی عجیب میخواهد دلم


#امیر_محمدی

پنجشنبه ها
پُر از یاد توست
شبیه یک روز  بهاری
که نسیم
عطر رُزهای وحشی را
به مشامِ
دشتهای دلتنگ میرساند


#امیر_محمدی

من و تو
شب و این دشت مَخوف
در دامن سکوت آرمیده ام
لالاییِ نگاه تو
به خواب ابدیت می برد مرا....

#امیر_محمدی


شب ارام

چند گُسل زلزله
داری در تَنَت
که هربار لمست میکنم
تمام وجودم به لرزه می آید
و زیر و رو میشود جانم..

#امیر_محمدی👌♥️🌬



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌••┈••✾~~‌•‌ུྃ❰⛄🌊~✾••┈•

تو را لمس میکنم
مثل کویر تشنه
که چشمه ای زلال را
و یا شبی منتظر
که سحرگاه روز را
من پُر از نداشته ها
و تو گنج پنهان گیتی
که سرشارم از خواستنت

#امیر_محمدی

‌‌‎‌‌‎💠💠⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎

.



از ڪدام لحظه می آیی
ڪه ڪَویا قرنهاسٺ با ٺوام
اِی ٺیڪ ٺاڪ دلنشینِ قلبم


#امیر_محمدی

.



از ڪدام لحظه می آیی
ڪه ڪَویا قرنهاسٺ با ٺوام
اِی ٺیڪ ٺاڪ دلنشینِ قلبم


#امیر_محمدی

وقٺی ڪه دوسٺٺ دارم
زمان می ایسٺد
و من جاودانه میشوم
در ڪَسٺره شیرین ثانیه ها.....


#امیر_محمدی

‍ یک روز زمستانی
که #غروب به بدرقه می رود
و خورشید شعر وداع را آرام زمزمه می کند
من به تو می اندیشم
به شب...
به تنهایی...
سکوت...
و واژگانی که دیگر هیجانی ندارند برایم


  #امیر_محمدی

‍ یک روز زمستانی
که #غروب به بدرقه می رود
و خورشید شعر وداع را آرام زمزمه می کند
من به تو می اندیشم
به شب...
به تنهایی...
سکوت...
و واژگانی که دیگر هیجانی ندارند برایم


  #امیر_محمدی

‍ یک روز زمستانی
که #غروب به بدرقه می رود
و خورشید شعر وداع را آرام زمزمه می کند
من به تو می اندیشم
به شب...
به تنهایی...
سکوت...
و واژگانی که دیگر هیجانی ندارند برایم


  #امیر_محمدی

‍ یک روز زمستانی
که #غروب به بدرقه می رود
و خورشید شعر وداع را آرام زمزمه می کند
من به تو می اندیشم
به شب...
به تنهایی...
سکوت...
و واژگانی که دیگر هیجانی ندارند برایم


  #امیر_محمدی

‍ یک روز زمستانی
که #غروب به بدرقه می رود
و خورشید شعر وداع را آرام زمزمه می کند
من به تو می اندیشم
به شب...
به تنهایی...
سکوت...
و واژگانی که دیگر هیجانی ندارند برایم


  #امیر_محمدی

‍ یک روز زمستانی
که #غروب به بدرقه می رود
و خورشید شعر وداع را آرام زمزمه می کند
من به تو می اندیشم
به شب...
به تنهایی...
سکوت...
و واژگانی که دیگر هیجانی ندارند برایم


  #امیر_محمدی