✍ شبنوشت ۷۵
ای که دستت میرسد، کاری بکن!
سعی میکنم عادت کنم که اگر چیزی به نظر من اشتباه آمد و گمانم این بود که درستش را میدانم، جوری بگویمش که طرف مقابلم حس سرخوردگی نداشته باشد و اتفاقاً مشتاق گفتوگوی سالم شود. اما یکجاهایی دیگر نمیشود آرام و محترمانه برخورد کرد.
یکی از مثالهایش همین قانونهای مندرآوردی جدید برای نوشتار فارسیست. عدهای بدون دانش زبانشناسی و صرفاً برای دیده شدن بیشتر و پولی به جیب زدن، افتادهاند به جان این زبان شیرین و دارند نابودش میکنند. جالب است که خود را هم آنگونه معرفی میکنند که انگار از نگرانی برای خط و زبان فارسی خواب ندارند.
تا چندی پیش سعی میکردم با آنهایی که با تنوین مشکل دارند، کنار بیایم و با خود میگفتم حداقل در درست نوشتن بقیهی واژهها دقت میکنند. هرچند در هر حال این کار آسیبش را به زبان فارسی وارد میکند، اما باز میگفتم اینها که من میشناسم عدهی کمی هستند که خیلی هم روی تغییر خط اثری نمیگذارند و بگذار هر کس آنجور که میخواهد خودش را بنویسد.
ترس و خشمم از جایی زیاد شد که میبینم عدهای که اتفاقاً تریبونی هم دارند و سودای خودنمایی، پا را از سلیقهی فردی فراتر نهاده و به دیگران توصیه میکنند دنبالهروی خط مندرآوردیشان بشنود. کسی هم نیست که جلو جولان دادنشان را بگیرد و دارند چهارنعل در میدان زبان شیرین و عاشقانهی فارسی میتازند و همهچیز را با خود نابود میکنند.
انتشارات تاک کتابهای کودک خوبی دارد، اما از همانهاست که مجاب نمیشود که مثلاً ضمیر پیوسته نامش رویش است و باید پیوسته باشد، نه اینکه بیایی قاعدهای جدا بگذاری و شیوهی جدید بنا کنی. مثلاً توی کتابهایش بهجای «اسبت»، مینویسد «اسبات». حالا توی نوشتههای خیلیها این قاعده با دقت فراوان اجرا شده.
بعضیها هم فقط بهخاطر اینکه محتوای خوب مینویسند و بلدند نوشتن را آموزش دهند، خیال کردهاند میتوانند برای خط هم نظر بدهند.
اگر نمیتوانیم سنگنوشتههای باستانی را بخوانیم، برای این است که خطش نابود شد و اگر میتوانیم شعر فردوسی و سعدی و حافظ و دیگران را بخوانیم، دلیلش همان خط است. خط نابود شود، زبان هم نابود میشود. اینقدر گیر الکی به این زبان ندهیم. باور کنید استثناها در خط فارسی بسیار کمتر از خطهای دیگر است. نگران یادگیری بچهها هم نباشید. ما و آدمهای باسواد این هزار سال یادش گرفتیم؛ بچههای ذهنآگاهتر امروزی راحتتر میآموزندش.
اینکه پنجاه سال دیگر فارسیزبان نتواند نوشتههای روی آرامگاه حافظ را بخواند، دردی دارد که یک تاجیک میتواند درکش کند. تاجیک فارسیزبانی که روسها برای نابودیاش خطش را از او گرفتند.
در آخر این را هم بگویم که درست است زمام امور دست انسانهای متخصص و کاربلد نیست، اما فرهنگستان زبان و ادب فارسی متعلق به شخص خاصی نیست و بسیار بزرگانی را دارد که فخر ادبیات و فرهنگ هستند و دلسوزانی واقعیاند برای زبان، ادب و فرهنگ ایرانی.
شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
میراث فرهنگیمان را برای فرزندان و آیندگانمان حفظ کنیم و لذت خواندن متون کهن فارسی را از آنها دریغ نکنیم.
۴ دی ۴۰۳
ساعت ۲:۱۳
پ.ن: یک شرافت خسته و عصبانی و مستأصل از دیدن اشتباهات فاحش نوشتاری در صفحات افراد سرشناس امشب این متن را نوشته. میدانم عدهای از شماها عادت کردهاید که تنوین را ننویسید و بهجایش ن بگذارید. پیشنهاد من کوچکترین این است که بهجای تغییر خط که کار من و شما نیست، بهطور کلی از کلمههای تنویندار استفاده نکنید. بهجای «مثلاً»، بگویید «برای نمونه» و ... .