«راههای گمراه نمودن دیگران»
شرح خطبه ۱۵۳
نهج البلاغه«امیرالمومنین علی(ع) می فرماید: «و لایعین علی نفسه الغواة: بتعسف فی حق، او تحریف فی نطق، او تخوف من صدق»: "و [شخص بینا و دارای بصیرت] گمراهان را علیه خود کمک نمی کند: به وسیله بیراهه رفتن در حق، یا تحریف در گفتار، یا ترسیدن
از راستی".
مطابق این فرمایش انسانهای گمراه به سه طریق افراد دیگر را گمراه کرده و زیر نفوذ و اراده خود قرار می دهند؛ که عبارتند
از:
الف - تعسف در حق (بیراهه رفتن در حقیقت)
یکی
از وسایلی که گمراهان به واسطه آن بر انسان مسلط می شوند، یعنی شخص مقهور آنان می شود و آنها زبانشان تیز می گردد، به بیراهه رفتن در حقیقت است؛ یعنی انسان در خود راه حقی که طی می کند کج روی و کج اندیشی و کج سلیقگی داشته باشد.
به عنوان نمونه اگر در دین سختگیری زیاد شد، افراد زده می شوند و گمراهان می گویند این هم
از اسلام و حکومت اسلامی و آخوند؛ و به این ترتیب بر مردم مسلط می شوند و حرفهای باطل خود را به کرسی می نشانند.
وقتی قرآن کریم پیامبر(ص) را پیامبر رحمت معرفی می کند و این همه روایات و آیات در مورد عفو و رحمت داریم، سختگیریهای بیجا باعث گمراهی و جدایی مردم و جدایی آنها
از دین می شود. حتی احکام اسلام هم که باید اجرا شود، باید با توجه به این مساله مهم اجرا گردد.
مردم معمولا تحمل ندارند که حق خالص و کامل اجرا شود؛ بنابراین در مواردی لازم است با مردم مدارا گردد. اساسا دستورات اسلام یکدفعه واجب نشد، بلکه احکام اسلام بتدریج نازل شد تا مردم آماده پذیرش آن بشوند؛ در غیر این صورت ممکن بود مردم زده شوند و مخالفت کنند.
گاهی اوقات مردم
از باب سیاست یا به خاطر این که به مسئولین برخورد نکند یا این آقا و آن آقا ناراحت نشوند
از بیان کامل حق خودداری می کنند. احتمالی که در لغت برای "تعسف در حق" آمده این است: عدول کردن
از راه حق.
در این احتمال "تعسف در حق" به این است که حق بیان نشود و یا در بیان آن صراحت به خرج داده نشود، بلکه حرفهای چندپهلو زده شود؛ و حق آن طور که بایسته است بیان نگردد و
از بیان آن عدول شود.
برخی دیگر احتمال داده اند مقصود حضرت این است که با گمراهان موافقت نکند و به آنان مشروعیت نبخشد؛ چرا که در این صورت در حقیقت به خود ضرر رسانده است.
خلاصه این عبارت حضرت یا به این معناست که در اجرای حق سختگیری شود، یا حق بیان نشود و در این زمینه کوتاهی صورت گیرد و اگر حق هم گفته می شود چندپهلو و غیرصریح باشد، و یا مقصود مشروعیت بخشی و توجیه عمل گمراهان و ستمگران است.
در هر صورت هم سختگیری در حق و هم عدم بیان حقیقت در آن یا مانند آن، همگی
از مصادیق "تعسف در حق" یعنی بیراهه رفتن در حق است.
ب - تحریف سخنان
تحریف و تغییر سخنان، به خاطر این که قدرتمندان یا مردم یا دسته ای
از آنان خوشحال شوند، طریق دیگری است که باعث تسلط گمراهان بر انسان و فریب دیگران می شود. گاه انسان یک آیه یا روایتی را مطابق میل فرد یا گروهی معنا می کند، که این شیوه اشتباه و خطرناک است.
ج - ترس
از راستگویی
ما مردم و مخصوصا روحانیت گرفتار این هستیم که
از گفتن حرف حق واهمه و ترس داریم. گاهی روزنامه ها را که می خوانم ناراحت می شوم؛ می بینم برای این که می خواهد یک کلمه حرف حساب یا حرف حق بزند یک صفحه روزنامه را پر می کند و باز هم معلوم نمی شود که چه می خواهد بگوید؛ عبارتها را این طرف و آن طرف می اندازد تا آنچه را می خواهد بیان کند به طور صریح مطرح نشود و به کسی برنخورد.
در صورتی که حرف حق یک کلمه و کوتاه است و انسان باید همان را صریحا مطرح کند و صاف و پوست کنده حرف خود را بزند، ولی متاسفانه خود را به این طرف و آن طرف می زند و سیاست بازی می کند.
حضرت می فرماید: یا به وسیله ترس
از بیان حرف راست و حق، گمراهان را علیه خود کمک نکند. چنانچه
از راست گفتن ترس داشته باشی، علاوه بر این که یک عده زده می شوند، موجب می شود گمراهان بر تو مسلط شوند و تو را منحرف کنند.
اساسا اگر کسی بنده واقعی خداست، جز او
از هیچ کس دیگری نباید بترسد. ترس مومنان و عالمان و نخبگان جامعه
از غیر خدا موجب می شود که گمراهان بر آنان و بر جامعه حاکم گردند، و انسانهای ترسو هم که
از گفتن سخن حق واهمه داشتند خود دچار خسران اخروی شوند.
خلاصه بیراهه رفتن در حق و تحریف سخن و ترس
از راستگویی باعث یاری و کمک گمراهان و تسلط آنان می شود.»
کتاب «
#درسهایی_از_نهج_البلاغه » جلد هفتم، صفحه ۴۲
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri