🕊بیش از این پشتِ درِ بسته خود آواره مکن
پیرهن را به تنت جان دلم پاره مکن
غمِ پنهانِ دلم را تو چو فواره مکن
دل من سخت شکسته است ، تو صد باره مکن
برو دیگر ز برم خوار شدم خوار ، ببین !
گلِ زیبای چمن بودم و رقصان در باد
پر سرور و غزل و قافیه هایم دلشاد
شور صد خاطره و حادثه در هر فریاد
ناگهان خرد شدم در تبِ یک نا فرهاد
مشو نزدیک دگر خار شدم خار ، ببین !
یاد دارم به برت چون گل گلخانه شدم
ناب بودم همه جا گوهرِ دردانه شدم
دور شمع تو ز جان واله و پروانه شدم
نامی و با نگهت شاعر و مرجانه شدم
بعد تو مانده رخم خیره به دیوار ، ببین!
دیده ام در همه جا منتظرِ دیدن تو
منم و حسرت آن لحظه یِ گل چیدن تو
سر به آغوش تو و تشنه یِ بوییدن تو
خلسه های من و آن شادی بوسیدن تو
شده هم صحبتِ من دیده یِ بیدار ، ببین!
دگر از جان و دلم میلِ پریدن به در است
روحِ بیچاره یِ من در تبِ تندِ سفر است
هر کجا می روم انگار که دُورم خطر است
شاید از این کره ی خاک بدن در گذر است
از همه دور شوم لحظه یِ دیدار ، ببین !
پر ز ترسم دگر این قافله هم ، یارم نیست
آخر راهم و دیگر دمِ تکرارم نیست
بر تنم جامه ی رنگینِ غزل وارم نیست
شکوه ای از نگهِ بسته و تبدارم نیست
در رهِ عشق شدم عاقل و هشیار ببین !...
شاعر:
✍#مرجان_شاهوران@navayehdel_marjanhttps://www.instagram.com/navayehdel_marjan/اجرا:
🎙#مرجان_شاهوران#حمید_جوزدانیمعرفی و میکس:
🎛#امیر_محمدی @GHAEM24#آوای_پردیس🎼@Avaye_Pardis