↩️ اهمیت شناخت و بررسی انتقادی دین، پیش از پذیرش آن❓ چرا ما زرتشتیان در رویکرد خود برای دینگستری، کیفیت پیروی از دین مزدایی را از شمار (کمیت) پیروان آن مهمتر میدانیم؟
💠 در آغاز سخن، به این بند از بندهش بنگرید:
«کام اهورامزدا اینست که مرا بپرسید، بجویید، بیاموزید و بشناسید؛ چه اگر چنین کنید، از پس من پیش آیید.» [1] از این سخن بهروشنی پیداست که در دین مزدایی، ایمان یا باور کورکورانه، حتی به اهورامزدا که مقدسترینِ مقدسان است، روا نیست؛ چرا که پرسشگری، جستجو/پژوهش و آموزش از پیشنیازهای شناخت هر چیز یا کسی میباشند و پیشنیاز باور آوردن یا پیروی کردن از هر چیز یا کسی نیز شناخت است.
💠 اکنون، گفتهی شگفتانگیز دیگری را که در شایست-ناشایست آمده است، بنگرید:
«یک تن برای باورمند شدن به دین بهی، با هیربدان (موبدانی که وظیفهی آموزش دین را دارند) باید جدل کند و اگر جدل نکند، هیربد مجاز است که وی را آموزش ندهد.» [2] آری؛ در این بند از شایست-ناشایست، حتی باورمند نشدن به دین مزدایی بهتر از باور کورکورانه داشتن به آن دانسته شده است. چرا که اهمیت شناختن، پیش از باور آوردن و پیروی کردن، گویا حتی از افزایش شمار پیروان این دین نیز بیشتر است؛ تا آنجایی که در سنت زرتشتی به یک هیربد اجازه داده شده است تا از آموزش دین به کسی که حاضر نیست با آن هیربد بر سر دین جدل کند و او را به چالش کشد، بپرهیزد.
💠 در این راستا، در دینکرد سوم نیز آمده است که حتی اعتبار سخن موبدان موبد نیز وابسته به استدلالیست که پشت سخنش نهفته است و نه صرفا عنوانی که در پشت نام او جا گرفته است:
«حتی درستی داوری موبدان موبد نیز استوار بر استدلال است.» [3] پس برابر دین مزدایی، شایسته نیست یک تن حتی از موبدِ موبدان نیز کورکورانه پیروی کند؛ بیگمان از همین روست که بر پایهی کتاب شایست-ناشایست، برای پیوستن به کیش زرتشتی، میباید با هیربدان جدل کرد.
💠 گفتنیست که ریشهی این نگاه خردگرایانه و زیبا در بنمایههای پهلوی چون بندهش، شایست-ناشایست و دینکرد را میتوان در اوستا یافت؛ آنجایی که اَشو زرتشت در سرودههای خود (گاتها)، دیگران را نه به پذیرش کورکورانهی آموزههای خود، بلکه به گزینش آزادانه و آگاهانهی آن فرا میخواند و میگوید:
«پس بهترین گفتهها را به گوش بشنوید، با اندیشهی روشن بنگرید و هر یک از شما برای خویشتن، از این دو راه یکی را برگزینید.» [4]
💠 اینک، افزون بر سخنانی که از دیگر بنمایههای پهلوی آورده شدند، در مینوی خرد نیز به پیروی از گاتها در اینباره آمده است:
«آن تنها آرزویی که اهریمن از مردمان میخواهد، آنست که مرا نشناسید؛ چه، میداند که هر کس آن بدکار را بشناسد، در پی آن بدکردار نرود و هیچ گونه نیرو و یاری از آن مردم به او نرسد.» [5] بر پایهی این بند از مینوی خرد، هر آن باور یا کیشی که مستقیما یا غیرمستقیما شما را به سوی ایمان یا باور کورکورانه فرا بخواند، باور یا کیشی اهریمنیست که میباید از آن دوری جست.
💠 ناگفته پیداست که از پیروان راستین کیشی چون دین مزدایی، که پیروی کورکورانه و باورِ بدونِ شناخت را این چنین اهریمنی میداند، هرگز نمیتواند کنشی در راستای تحمیل کیش خود به دیگران سر زند.
💠 در پایان، گفتنیست که کیشهای ابراهیمی جملگی از دستهی همان کیشهای اهریمنی اند. چه، بر پایهی استورههای ابراهیمی، آدم به چرایی پیروی کورکورانه نکردن از فرمان یهوه/الله به نخوردن از میوهی درخت ممنوعه، مجازات میشود اما ابراهیم به چرایی پیروی کورکورانه کردن از فرمان او مبنی بر بریدن سر فرزند بیگناهش، از آزمون الهی سربلند بیرون میآید. بدین سان، کیشهای ابراهیمی با باورهای استورهای خود، از مردمان بردگانی میسازند که دنبالهرو چشموگوشبستهی اهریمن اند؛ اما دین مَزدَیَسنا درست وارون این کنش را انجام میدهد و مردمانی آزاده و خردگرا پرورش میدهد.
💠 از این رو، برای پیوستن به دین مزدایی، نخست نیاز است اندیشهی خود را از آلودگیهای ابراهیمی پالایش نماییم و ویژگیهای رفتاریِ برآمده از آنها را از منش، گویش و کنش خود بزداییم.
🗯 پینوشتها:(1) بندهش؛ بخش 11
(2) شایست-ناشایست؛ فصل 9
(3) دینکرد سوم؛ کردهی 67
(4) اوستا- گاتها؛ هات 30، بند 2
(5) مینوی خرد؛ بخش 39
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥