↩️ دوستی خالهخرسه، خطری در کمین کیش زرتشتی💠 شکوه آن جهانبینی که هزاران سال بر روی آن اندیشیده شده است، فرزانگانی چون اَشو زرتشت و دیگر مغان گرانمایه دربارهاش متون خردورزانهی فراوانی را نگاشته اند و از دل آن متون، سوشیانتهایی چون شاهنشاهان بزرگ هخامنشی و ساسانی بیرون آمده است، چیزی نیست که با کوشش چند ده سالهی کسانی که هنری جز فروکاستن سطحینگرانه و سادهانگارانهی ژرفترین مسائل یزدانشناختی در کهنترین متن فلسفی تاریخ (گاتها) را ندارند، انکارپذیر باشد.
💠 این کسان، حتی متنی فلسفی که ژرفای آن به اندازهی یک هزارم ژرفای فلسفی گزارش گمانشکن -نوشتهی مردان فرخ اورمزددادان- باشد، نمیتوانند بنویسند. آنها حتی در پدافند از باورهایشان تنها میتوانند همان سخنان پیشین خود را دهها بار به گونهی پیاپی تکرار کنند، بیآنکه استدلالی در رد استدلال طرف مقابل خود بیاورند یا سندی از متون پایهی مورد بحث نشان دهند! اوج استدلال آنها تکرار همان ادعاهای بیپایهی پیشین است و اوج استنادشان بریدههایی بیربط یا بیمحتوا از کتابهای نویسندگان معاصر که چه بسا از جنم خودشان بوده یا هستند.
💠 آنها خواسته یا ناخواسته مفاهیم فلسفی ژرف گاتها را به چیزی در اندازهی اندیشههای موهوم و گاه متناقض خود فرو میکاهند و با ارائه دادن تعبیری از این جهانبینی که پیشینهای بیش از دوران معاصر ندارد، چنین نشان میدهند که هر کس نداند، گمان میکند نه هخامنشیان و نه ساسانیان، هیچ یک زرتشتی نبوده اند و این دین هیچ کارنامهای از خود در تاریخ به جا نگذاشته است. تو گویی دین مزدایی با زایش اشو زرتشت زاده شده و با درگذشت او درگذشته است تا آنکه برخی شخصیتهای معاصر، پیکر آن را نبش قبر کرده و احیاء کرده اند!
💠 آنها با این دسته سخنان به مخاطبان خود القا میکنند که کیشی با دیرینگی دستکم سه هزار و خردهای سال، در تمام این مدت نتوانسته است به جز سرودههای پایهگذارش گاتها، هیچ متن دیگری را بنگارد. آنهایی نیز که از زمان زیست اشو زرتشت تا پیش از دوران معاصر، از جانشان در برابر ارجاسپها، سکندرها و قتیبه بن مسلمها گذشته اند تا بدین سان گاتها را به دست ما برسانند و نشان دهند که این متن را باارزشتر از جان خود میدانستند، گویی هیچ گونه باوری به درونمایهی آن نداشته اند. بماند که خودشان (در بهترین حالت) از ترس جانشان چه کارها که به وارون آموزههای اشو زرتشت نکرده اند و چه ضحاکانی را که سوشیانت نخوانده اند؛ اما با این همه، اکنون به شاهان و موبدان ساسانی که درخشانترین دورهی تاریخ را برای جامعهی زرتشتی آفریده اند، یک پست در میان کنایه میزنند و اندیشه و رفتارشان را وارونهی دین مزدایی میخوانند!
💠 ما بهدینان به وارون ابراهیمیان نه حتی بزرگترین پیشوایان تاریخی خود را معصوم و بیخطا میدانیم و نه آنکه اهل ارتجاع و درجا زدن بر روی تکتک جزئیات موجود در متون کهن خود هستیم. با این همه، باید پرسید که بهراستی آیا میتوان به روشی ویرانگرتر از انکار بنیادینترین باور یک کیش در درازای تاریخ (در اینجا: دوبنانگاری) و دور ریختن گنجینهی فرهنگی آن (در اینجا: اوستا و متون پهلوی) به آن کیش (در اینجا: دین مزدایی) آسیب زد و آن را از درون تهی ساخت و آمادهی نابودی گرداند؟
💠 به هر روی، امیدوارم این دوستی خالهخرسه، اگر بهراستی دوستی باشد و نه دشمنی، پایان یابد و جای خود را به یک دوستی تمامعیار دهد؛ چه، حتی ما نیز زمانی گرفتار این خطای شناختی نسبت به جهانبینی دین مزدایی شده بودیم، اما پس از پی بردن به آن، خطای خود را پذیرفتیم و متعصبانه بر سخنان پیشین خود پافشاری نکردیم. امید است دیگران نیز چنین باشند و این میراث هزاران ساله را قربانی منیت خود نکنند...
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥