↩️ استورهشناسی و نقدی بر رویکرد آتئیستی در نقد استورهها: خردگرایی چگونه در نگرش زرتشتی زاده شد و در نگاه ابراهیمی به مرگ محکوم شد؟💠 استورهها در جهان باستان، بهترین جا برای تبلور نگاه انسان به خود و جهان پیرامون بوده اند. در این میان، استورهی آفرینش که فلسفهی وجودی جهان و انسان را به زبانی نمادین تبیین میکرده است، جایگاه ویژهای داشته است.
💠 برای نمونه، با نگرش به بندهای زیر از متون یهودی-مسیحی، اسلامی و زرتشتی میتوان دریافت که خردگرایی در نگاه انسان ابراهیمی چگونه از بدو خلقت انسان میمیرد، اما در بستر جهانبینی زرتشتی، سرنوشت نسل بشر با خرد و خردگرایی گره میخورد.
❌ اندرز یهوه به آدم و حوا در یهودیت و مسیحیت: «از همهی درختان باغ بیممانعت بخور اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی، هرآینه خواهی مرد.» (عهد عتیق- تورات؛ باب 2، بندهای 16 و 17)
❌ اندرز الله به آدم و حوا در اسلام: «و ای آدم! تو با جفت خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید، بخورید، و[لی] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد.» (قرآن؛ سورهی اعراف، آیهی 19)
✅ اندرز اهورامزدا به مشی و مشیانه در دین زرتشتی: «مردم اید، پدر (و مادر) جهانیان اید. شما را با برترین عقل سلیم آفریدم. جریان کارها را به عقل سلیم به انجام رسانید. اندیشهی نیک اندیشید، گفتار نیک گویید، کردار نیک ورزید. دیوان را مستایید.» (بندهش؛ بخش نهم، دربارهی چگونگی مردمان)
💠 چنان که پیداست، در نگرش ابراهیمی، نخستین اندرز یهوه/الله به انسان آن است که از فرمانی بیهوده پیروی کند که چراییاش بر او روشن نیست، اما چون یهوه/الله به آن فرمان داده است، پس باید کورکورانه اطاعت شود؛ جالبتر آنکه درختی که او فرمان نخوردن از میوهاش را میدهد، درخت شناخت (معرفت) نیک و بد است. (گفتنیست که در قرآن نیز وقتی آدم و حوا از میوههای آن درخت میخورند، بر نیکی و بدی آگاه شده و نتیجتا عورتهایشان بر آنها آشکار میشود.)
💠 در برابر، در استورههای ایرانی، نخستین اندرز اهورامزدا به انسان، گوشزد بهرهمندی او از گُهری به نام خرد (عقل) است که همهی کارها را باید به یاری آن انجام داد. در اینجا، نه تنها انسان از شناخت نیک و بد نهی نمیشود، بلکه به انجام اندیشه، گفتار و کردار نیک سفارش میشود. جالب آنکه خرد در جهانبینی زرتشتی دقیقا همان ابزار شناختن نیکی از بدیست؛ یعنی همان ابزاری که بر پایهی آموزههای هر سه کیش ابراهیمی، خدا انسان را از برخورداری از آن نهی کرده بود، اما مار/شیطان با فریب دادن انسان، کاری کرد که او از آن میوه بخورد و بدین سان به خردمندی (معرفت نیک و بد) دست یابد!
💠 نکتهی دیگری که باید بیافزایم، در پیوند با رویکرد نادرست خداناباوران (آتئیستها) در برخورد با مسائل استورهشناختیست. آنها عموما برای آنکه به نقد استورههایی چون همین استورهی آفرینش بپردازند، فورا به سراغ علوم تجربی رفته و با اشاره به نظریهی علمی فرگشت، هر گونه استورهباوری را خرافه میخوانند. همهی هدف آنها نیز آن است که درستی کیشهای خداباور را رد کنند.
💠 این همه در حالیست که چنین رویکردی تنها یک رویکرد سطحیست؛ رویکردی حاصل عدم درک کاربرد اصلی این روایتهای استورهای. چرا که برای نمونه، هدف اصلی کیشهای کهن از بهکارگیری استورهی آفرینش، نه الزاما بیان چگونگی پیدایش گیتی، بلکه انتقال مفاهیم بنیادین به باورمندان خود بوده است. حال آنکه یک استوره چون استورهی خلقت ابراهیمی میتواند پیامی ویرانگر مانند فرمانبرداری کورکورانه را به مخاطبان خود منتقل کند و استورهای دیگر چون استورهی آفرینش زرتشتی، میتواند درست وارونهی آن، خردگرایی و خردورزی را به مخاطبانش آموزش دهد.
💠 افزون بر این، بسنده کردن به نقد ظاهری استورهها، نه تنها یک روشنگری بنیادین و سودمند نیست، بلکه در بهترین حالت، یک روشنگری سطحیست که اگرچه شاید باور به واقعیت عینی داشتن یک استوره را از میان ببرد، اما بهتنهایی هرگز نمیتواند رسوبات حاصل از تهنشین شدن پیام آن استورهها را در ذهن باورمندان پیشین خود نابود کند. به همین چراییست که رویکرد آتئیستی در نقد اسلام، امروزه گرچه موجب گسترش خداناباوری و دینناباوری شده است (آن هم بیشتر به لطف ستمگری آخوندها زیر نام خدا و دین)، اما به جای کمک به رشد خردگرایی، روشنفکرنمایی و توهم خردگرایی را گسترانده است.
💠 بر این پایه، گسترش خردگرایی در جامعه، نه از راه نقدهای سطحی به استورهها، بلکه از راه مسلح شدن به یک استورهشناسی خردبنیاد شدنیست؛ که این سلاح را دین زرتشتی به بهترین شیوه در اختیار ما قرار داده است. گفتنیست که باور به واقعیت عینی داشتن استورهها، یعنی همان چیزی که موجب رنگ و بوی خرافی گرفتن آنها میشود، در دین زرتشتی وجود ندارد.
✍ بهدین تیرداد نیکاندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥