↩️ فلسفهی موروثی بودن پادشاهی بر پایهی نگاه ایرانشهری
💠 آن گونه که از گواههای تاریخی برمیآید و این تن نیز در مقالهی "شناسایی دو اصل بنیادین در پادشاهی ایرانشهری" نشان داده ام، یکی از دو اصل بنیادین پادشاهی در نگاه ایرانشهری "حکومت موروثی" بوده است. موروثی بودن پادشاهی امریست که بر پایهی گواههای تاریخی، از آغاز شاهنشاهی هخامنشی گرفته تا پایان شاهنشاهی ساسانی بر آن پافشاری میشده است.
💠 برای نمونه، گزنفون -از تاریخنگاران برجستهی یونان باستان- در بخشی از کتاب خود به نام "کورشنامه" که دربارهی شیوهی پرورش شاهنشاه کورش بزرگ هخامنشی نگاشته شده است، از آموزش یافتن فرزندان بزرگان در آموزشگاههایی ویژه خبر داده و نوشته است: «در قوانین و آداب و رسوم ایرانی پیشبینیهای لازم صورت میگرفت که حتیالمقدور رذایل اخلاقی صورت نگیرد و مردم به طوری بار آیند که مرتکب اعمال قبیح و ننگآور نشوند و محتاج به تنبیه و مواخذه نگردند.» افلاتون -فیلسوف یونانی- نیز دربارهی شاهزادگان هخامنشی میگوید: «فرزند شاه را به خادمههای نالایق نمیسپارند بلکه بهترین خواجهسرایان دربار را بر او میگمارند و اینان موظفند که علاوه بر تربیت کودک مراقب باشند تا اعضای تن او نیک رشد کنند و راست به بار آیند تا کودک از زیبایی تن هیچ کم نداشته باشد، و آن خواجهسرایان را همه به دیدهی احترام مینگرند.»
💠 همزمان با گواههای تاریخی پیشین که از روزگار هخامنشیان خبر میدهند، این سخنان ابنخلدون -تاریخنگار عرب- را نیز دربارهی روزگار ساسانیان در دست داریم: «ایرانیان [باستان] هیچکس را به پایگاه فرمانروایی بر خویشتن نمیگماشتند مگر آنکه از دودمان پادشاهی باشد، سپس از میان آنان کسی را برمیگزیدند که دیندار و دانا و فضیلتمند و تربیتیافته و سخاوتمند و دلاور و نیکوکار باشد.»
💠 همچنان که پیداست، از گزنفون و افلاتون تا ابنخلدون، گواههای تاریخی بر روی اصل موروثی بودن پادشاهی پافشاری دارند. افزون بر این، هر دوی این بنمایهها که یکی از شاهنشاهی هخامنشی و دیگری از شاهنشاهی ساسانی آگاهی میدهد، بر چیستی فلسفهی حکومت موروثی در نگاه ایرانیان باستان نیز همنِگَری (اتفاق نظر) دارند. بر این پایه، شالودهی حکومت موروثی در نگرش ایرانشهری بر آموزش و پرورش درست و بهینهی شاهزادگان استوار بوده است. در واقع، بر پایهی نگاه ایرانشهری، حکومت موروثی بهترین شیوهی کشورداریست زیرا در این شیوه میتوان یک تن را از هنگام زایشش برای خطیرترین امر انسانی، یعنی ادارهی کشور، از هر روزن آماده و ورزیده ساخت.
💠 با این همه، گفتنیست که به گفتهی گزنفون «کورش بر طبق سنن و قوانین و آداب ایرانی رشد و پرورش یافت. این آداب در عصری که غالب کشورها به خیر عامه توجهی نداشتند، بیشتر معطوف به خیر عامه و مصالح مملکتی بود.» به گفتهی ابنخلدون نیز «[ایرانیان باستان] فرمانروایی او [= پادشاه] را بدان مشروط میکردند که به داد [= عدالت] گراید.» بر این پایه، اصل حکومت موروثی، دارای اصلی مکمل نیز بوده است که "حکومت قانون" نام دارد؛ چه در نگاه ایرانشهری، حکومت میباید مشروط به داد و قوانینی باشد که شالودهی آنها بر نیکبختی همگانی یا همان خیر عامه استوار باشد.
💠 روی هم رفته، همان سان که حکومت قانون بهترین تضمین برای بازداشتن یک کشوربان از خودکامگی و ستمگری است، حکومت موروثی نیز بهترین تضمین برای آنست که فردی شایسته در راس امور سیاسی کشور جای گیرد. بدین سان، تا جای توان، نیازی به تن دادن به هزینهها و بیثباتیهای ناشی از ناشایستگی کشوربان و برکنارسازیاش وجود نخواهد داشت؛ با این همه، اگر نیاز باشد، برکنارسازی او نیز بر پایهی سازوکارهایی قانونی انجامپذیر خواهد بود.
💠 چه بسیار حکومتهای دیکتاتوری (مانند خلافت/ولایت) که به چرایی عدم پایبندی به اصل حکومت قانون به ستم و بیداد انجامیده اند، و نیز چه بسیار حکومتهای دموکراتیک (مانند جمهوری) که به چرایی عدم پایبندی به اصل حکومت موروثی به فساد و ویرانی رسیده اند! حال آنکه سیستم پادشاهی ایرانی با ارائهی دو تضمین نامبرده، احتمال وقوع دو رویداد پیشین را به کمینه (حداقل) میرساند.
🗯 یارینامه:
1- شناسایی دو اصل بنیادین در پادشاهی ایرانشهری (حکومت موروثی و حکومت قانون) _ شمارهی هفتم واجنامه
2- کورشنامه _ نوشتهی گزنفون _ ترجمهی رضا مشایخی _ کتاب نخست، فصل دوم
3- دورهی آثار افلاطون _ جلد دوم _ ترجمهی محمدحسین لطفی و رضا کاویانی _ شرکت سهامی انتشارات خوارزمی _ برگههای 657 و 658
4- مقدمهی ابنخلدون _ جلد اول _ ترجمهی محمد پروین گنابادی _چاپ نخست، 1336 _ نشر الکترونیک، 1390 _ برگهی 476
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥