چپ چاخان های مصدق قهرمانی
پاسخی به کتاب "میهنپرست ایران" محمد مصدق و کودتای تراژیک انگلیسی - آمریکایی
کریستوفر دی بلیگ Christopher De Bellaigue
انتشارات هارپر؛ نیویورک و لندن
این ادعا که «سازمان سیا در دموکراسی که در ایران حاکم بود، دخالت کرده است» حقیقت ندارد. ایران دارای دموکراسی نبود ولی یک پادشاهی مشروطه داشت که در آن شاه دارای حق انتصاب و عزل نخست وزیر بود. شاه بارها نخستوزیران مختلف را برکنار و عزل کرد و هیچکدام «کودتا» قلمداد نشد!
بزرگترین افسانهپردازی تاریخ معاصر ایران
امیر طاهری
بخش یکم
هنگام نوشتن از جوامع غیرغربی در قرن گذشته یا پیشتر از آن، بسیاری از مورخان و مترجمان کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی یکی از دو نگرش را اتخاذ میکنند.
نگرش نخست را میتوان زیر عنوان «امپریالیسم متکبّر» توصیف کرد. در این نگرش گفته میشود هر چیز خوبی که در جوامع غیرغربی رخ میدهد ناشی ازعملکرد سخاوتمندانه قدرتهای غربی است که مأموریتش عمران و صدور تمدن به جوامع عقبافتاده است. مردم چنین جوامعی به عنوان بومیان معرفی میشوند که خودشان نمیتوانند شرایط بهتری را برای خودشان مهیا کنند.
نگرش دوم را میتوان «امپریالیسمِ گناهکار» خواند که در آن هر رخداد بدی که برای «بومیان» اتفاق میافتد، خطایی است که از سوی استعمارگران و یا قدرتهای امپریالیستی حادث شده. در این دیدگاه، بومیان هرگز به خودشان آسیبی نمیرسانند و هر چه هست از طرف استعمار است.
برای دههها بحث در مورد ایران در ایالات متحده و اروپای غربی منجر به چیره شدن اندیشه «امپریالیسم گناهکار» شد. در قلب این اندیشه، افسانهای وجود دارد که یک اشرافزادهی پیر نقش مرکزی را در آن بر عهده دارد. افسانه از این قرار است که در اوت ۱۹۵۳ (مرداد ۳۲) سازمان سیا یک کودتا را برنامهریزی و هدایت کرد که منجر به سرنگونی دموکراسی و دولت منتخب ایران شد و این عمل آمریکا راه را برای به قدرت گرفتن آخوندها در ۲۶ سال بعد هموار کرد. قهرمان این افسانه نیز دکتر محمد مصدق است که برای بار دوم در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲) توسط محمدرضا شاه پهلوی به نخست وزیری منصوب شده بود.
این افسانه تقریبا یک دهه پس از رخدادهایی که در آن، اعتبار سازمان سیا در «خلیج خوکها» [حملهی شکست خورده به کوبا] خدشهدار گشت، متولد شد. زمانی که سازمان سیا به شدت دنبال ایجاد یک اتفاق موفقیتآمیز بود.
ولی سازمان اطلاعاتی بریتانیا به آمریکاییها اجازه نداد تا همه دستاوردها را به تنهایی از آن خود کند. کریستوفر دی بلیگ نویسندهی کتاب «میهنپرست ایران» تلاش کرده هر دو -هم طرف آمریکایی و هم طرف انگلیسی- را راضی نگه دارد. از همین رو، نسخه آمریکایی کتاب تیتر دومی تحت عنوان «کودتای تراژیک انگلیسی - آمریکایی» دارد اما تیتر دوم نسخه انگلیسی مختصرتر است: «یک کودتای تمامانگلیسی»!
بر پایه افسانهای که توسط نویسندهی این کتاب تکرار شده، مهره اصلی کودتا «کرمیت روزولت» است که اگر دی بلیگ به نقش وی واقعا باور داشته باشد، نابغهای است در حد هنرهای شعبدهبازی. چرا که او در تاریخ ۱۹ ژوییه به تهران میرسد و در فاصله فقط یک ماه مصدق را سرنگون میکند و بعد راهی لندن میشود تا با چرچیل ناهار بخورد! برای کمک به کرمیت روزولت در این حادثهی ماجراجویانه، سیا امکاناتی در اختیار داشت از جمله کنت لاو گزارشگر نیویورک تایمز و یک خبرنگار آزاد ایرانیتبار از یونایتدپرس.
در سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۶) به واسطهی دوستم احمد تهرانی سفیر ایران در آفریقای جنوبی با کرمیت روزولت در تهران دیدار کردم. این آمریکایی به ایران آمده بود تا یک بیوگرافی از شاه بنویسد که قرار بود از آن روایتی مصور نیز برای دانشآموزان مدارس تهیه شود. وی بعدا نظرش را تغییر داد و با استفاده از فرصت کتابی نوشت که در آن خودش را قهرمان اصلی این ماجراجویی معرفی کرد و کریستوفر دی بلیگ هم در کتاب خود همان را تکرار میکند.
تصویری که دی بلیگ از ایرانیان مخالف مصدق ترسیم میکند کاملا هراسناک است. وی طرفداران مصدق را «مردم» یا «تودههای خلق» خطاب میکند و همزمان مخالفان او را «زاغهنشینهایی» قلمداد میکند که «در برابر کابینه وزیری ایستادهاند که از فرانسه دکترایش را گرفته است.»
دی بلیگ نمیتواند تصور کند حداقل برخی از ایرانیان عادی مصدق را دوست ندارند.
او میگوید فقط کودنها و مباشران و مزدوران هستند که علیه «دکتر» هستند!
زمانی که ساختمانها و مغازهها توسط طرفداران مصدق به آتش کشیده میشوند، از آن فقط به عنوان «نشان دادن خشم خلق» نام برده میشود اما وقتی مخالفان مصدق علیه او راهپیمایی میکنند دی بلیگ آنان را «اغتشاشگر» خطاب میکند.
نسخهی کامل را در
INSTANT VIEW بخوانید.
#آرشیو_ایرانمهر
@Ariyamehr_2581
@list_Arshiv
ادامه بخش دوم