#داستان#وطن#کاسبیhttp://s6.tinypic.com/5tyslu_th.jpgهیچ کجا
وطن خودمون نمیشه! این را شوهر خاله ام اسدولا خان که ما بهش میگیم آم اسدولا، میگفت.
دو تا از پسر خاله هام؛ هاشم و حشمت (پسرهای آم اسدولا) از دیپلم رفته بودند آمریکا و بعد تحصیلاتشون را همونجا ادامه داده بودند! یکی دندونپزشک شده بود و یکی داروساز. دختر خاله ام منیژه هم خیلی سال پیش رفته بود پیش برادراش و بعدن رفته بود کانادا. میگن درس میخونه ولی توی اینستاگرام عکساشو دیدم انگار آرایشگاه زده!
مادرشون، خاله پروین خیلی زن ساده و زحمتکش و مظلومیه. با وجود اینکه آم اسدولا وضعش خیلی خوبه ولی خاله ام خیلی قانع هست و توقعاتش خیلی پایینه!
آم اسدولا به اصرار بچه هاش از چند سال پیش اقدام کرده بود برای کارت سبز آمریکا و نهایت دوسال پیش کارشون درست شده بود و رفتن!
حالا بعد از حدود دوسال آمدن و انگار قصد برگشتن ندارن. این را همون شبی که به دیدنشون رفتیم میگفت.
@ArakiBassتاجر فرش توی بازاره ولی بابام میگه توی تجارت همه چیز هست! با کشتارگاه معاملۀ پوست گاو و گوساله و ... میکنه و ماشین صفر پیش خرید میکنه و آزاد میفروشه و حتی وام به این و اون میده که مادرم میگه نزول میکنه!!! ولی یه جورایی انگار فقط داره "صعود" میکنه!
شبی که به دیدنشون رفته بودیم مدام همین جمله را میگفت: هیچ کجا
وطن آدم نمیشه!!! و خلاصه خیلی شاد و شنگول بود که برگشته به وطنش.
شام را که خوردیم، مجلس یه کمی مردونه زنونه شد. آم اسدولا دوره گرفته بود برای مردها و از اونجا تعریف میکرد. گاهی اوقات دلش میخواست تعریفات ممنوعه هم بکنه ولی چشمش به من و ابراهیم (پسر داییم) که می افتاد حرفش را میخورد!!!
ما که دیگه عمری ازمون گذشته! جَوُوونیهامون را کردیم و دوره مون رد شده.
اونجا واسه اینها خوبه!!! اینو وقتی میگفت که به ما اشاره میکرد.
داییم با خنده پرسید: پس ما هر موقع باتون تلفنی حرف میزدیم میگفتید همه چیز خوبه و عین ایرانه و اینجا هم پر از ایرانیه!!! پس حالا چطور
وطن وطن میکنی؟!؟
@ArakiBassآم اسدولا گردنشو چرخوند به سمت خانوما که مطمئن باشه کسی حواسش نیست و کمی آروم تر گفت: همه ش کشکی بود! یه مشت ایرانی اونجا جمع شدند دور هم فکر میکنن خوشحالن!
یه کاسب توشون نبود! صبح تا شب یا دانشگاه میرفتن یا شرکت و کارخونه! خودت که میدونی اینجوری آدم ترقی نمیکنه! آدم باید کاسبی کنه تا ترقی کنه!
داییم پرید تو حرفش و گفت: خب تو کاسبی شروع میکردی!
دوباره آم اسدولا یه نگاه به سمت خانوما کرد و آرومتر گفت: راستش شروع کردم! ولی هیچ کجا
#مملکت خودمون نمیشه برای
#کاسبی!!!
@ArakiBassبابام که توی فک و فامیل معروفه به ساده بودن، پرسید: چطور مگه اسدولا خان؟
آم اسدولا یه چهرۀ حق به جانب گرفت و خیلی فلسفی گفت: اینجا آدم یه کامیون
#پفک بخره دو روز نگه داره، پولش دو برابر میشه! اونجا طلا و ملک هم که بخری هر چی نگه داری انگار نه انگار!!! گرون که نمیشه تازه باید ارزونتر هم رد کنی بره! اگر هم سود کنی "بی برو برگرد" حداقل بیست - سی درصد از سودت را باید تقدیم دولت کنی!
هیچ کجا
وطن خودمون نمیشه!
آم اسدولا داشته دق میکرده که اونجا نمیتونه کاسبی به سبک ایرانی کنه
😆 (اینو ابراهیم پسر داییم گفت) و همه زدن زیر خنده و آم اسدولا تا چند ساعت واسه همه روضه میخوند که هیچ کجا
#وطن خودمون نمیشه!
@ArakiBass