#شاعران_اراک
#مردان_زن_نمالعبتی دیدم به رخ آرایش بسیار
داشتآبو تابی پُرملات و تند، بر رخسار
داشتمُژۀ مصنوعی و فردار ، لنزِ دیده ، سرخ
گونه ها پروتز شده ، چشمانِ آتشبار
داشتابروانِ تاتو کرده ، رُژِ جیغِ جیگری
خطِ چشمی گربه ایی ، خوش حالت و کشدار
داشتپوستی شفاف و روشن، ناخنی تیز و بلند
پشتِ دستش ، خالکوبِ اِژدها و مار
داشتموی
سر آویحته بر شانه ها بی روسری
گردن آویزِ کلفتی همچنان افسار
داشتآیفونی قرمز به دست و هدفونِ سبزی به گوش
حلقه ایی بر رویِ بینی ، کنجِ لب سیگار
داشتجامه ایی کوتاه و تنگ با عکس گرگی رویِ آن
چاکهای نخ نما و پاره بر شلوار
داشتالغرض این طُرفۀ نادر ز بس اُعجوبه بود
از نوک پا تا به فرقِ
سر اَدا اَطوار
داشتوضفِ ظاهر مطمئن گشتم که آن لعبت، زن است
گرچه گاهی حرکتی مردانه در رفتار
داشتپیش رفتم نزد ایشان ، گفتمش : بانو سلام!
چاکرت یک پرسشی از محضر سرکار
داشتبا نگاهی تند و وحشتناک پاسخ داد او
کآن صدایش یک تُنِ مردانه و خشدار
داشتگفت: گم شو ! زن تویی، من مرداَم و شیر افکنم
در کمالِ خشم ، بر مردانگی اصرار
داشتدر همان حالِ غضب ، ناگه به من شد حمله ور
ناسزا گویان ، به کف چاقوی ضامن دار
داشتقرض کردم جفت پایِ دیگری و اَلفرار
می دوید او از پی و الفاظِ ناهنجار
داشتعاقبت از پا فتاد آن شیرمردِ زن نما
بر من امّا اتفاقش عبرتی پُربار
داشتظاهر هر کس نمود باطن آن فرد
نیستنیست یک گردو هرآنچه شکلِ گردو وار
داشت((
#نیست_زاهد_هرکه_گرداگرد_سر_دستار_داشت))
🎙✍ #هادی_فاضلی@ArakiBass