#دل_نوشتهبه بهانه سالروز خاموشی هنرمند محجوب و مردمی
#حبیب_محبیانیادداشت زیبایی به قلم دوست و همشهری گرامی
#مهدی_افشارسال هشتاد و هشت، روزنامه تهران امروز را می خواندم. روزی، یادداشتی توجهم را جلب کرد. صفحه آخر روزنامه، ستونی که کمتر جلب توجه می کرد.
محتوای آن سطور خبر از تقاضای بازگشت '
حبیب' خواننده پاپ سالیان دور به ایران بود، خطاب به وزیر ارشاد وقت آن سالها....
شگفت زده شدم و تا مدتی پیگیر خبرهای متوالی شدم.
حبیب در عبور از هفت خوانی صعب العبور حتی به احمدینژاد هم نامهای نگاشته بود مبنی بر اینکه از بیماری لاعلاجی رنج می برد و مایل است تا سالهای باقیمانده از عمر را در موطنش سپری کند.
یادم هست آن روزها این درخواست واکنشهای زیادی در برداشت. به هر طریق او به میهنش بازگشت و مورد بی مهری های گاه و بی گاه دلواپسان قرار گرفت.
حبیب صدای متمایز و شاخصی داشت، از آن دست صداها که در یاد شنونده می ماند و به بلندای یک عمر تکرار می شود.
او خالق آهنگهای متفاوت و استخوان دار خویش بود. نواهای حزن انگیز با اشعار محکمی که ریشه در درد سنگین خاطره ای بود که
حبیب با خود حمل می کرد.
او همسر اولش "شادی" و مادرش "شهلا" را به فاصله زمانی کوتاهی از یکدیگر(1356)، از دست داد. این اتفاق موجب رسوب طعم تلخ و ماندگار نوستالژی در اغلب آثارش گردید.
تبحر نوازندگی گیتار دوازده سیم توسط وی، نوایی غریب و دوست داشتنی در زیر و بم آهنگهایش منتشر می ساخت.
لحن غمگینانه موسیقی
حبیب با همنوایی لیدگیتار افسانه گونش،سبکی متفاوت از موسیقی پاپ ایرانی را طی پنج دهه به خاطره مردمان عرضه کرد. او هیچگاه از مدار حرکت خویش در عرصه موسیقی خارج نشد و خویشتن خویش باقی ماند.
هنرمندی مولف و صاحب امضاء که همواره در حافظه نسلهای متوالی این خاک خواهد ماند.
اندوه فقدان هنرمندانی از این دست، غم مضاعفی بر دل ما می افزاید.
دوران انقراض، گویی فرا رسیده است. غولهای پر ابهت و باشکوه می روند و راه برای ظهور دیگرانی باز می شود که نمی دانم می خوانند یا می گریند یا التماس می کنند یا...
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست.
در پناه آرامش ابدی..
حبیب جان
❣✍ #مهدی_افشارhttps://telegram.me/joinchat/BhG_3zwc6l9GVEZnbZhGLw@ArakiBass