علم یعنی تحقیق در مورد موضوع های مختلف، خواه جاندار باشد خواه بی جان، خواه روان انسان باشد خواه روان جامعه.
🔹علم مبتنی بر سه چیز است:
1️⃣بررسی جزئیات
2️⃣فرضیه
3️⃣قانون(از رهگذر آزمایش از فرضیه به قانون می رسیم)
🔶شناخت علمی با وجود اینکه دقیق و مشخص است اما محدود است؛
تا یک حدی که پیش میرود به نمیدانم میرسد.
🔸جهان بینی علمی جز شناسی هست نه کل شناسی؛ جز شناسی که هرگز به شناخت کل و مجموع نائل نمیشود.
جهان بینی علمی نمیتواند چهره کلی جهان را ترسیم کند.
🔸علم محدود است و نمیتواند به بسیاری از سوالات ما پاسخ دهد.
از جمله انها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ما از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؟
ما در چه نقطه ای از جهان هستیم؟
آیا جهان دارای هدف هست؟ اگر پاسخمان مثبت است سوال دیگری پیش می آید و آن این است که این هدف چیست؟
🔘علم به ما در مورد آنچه که هست تا حدودی آگاهی می دهد اما در جهت دادن به ما در زندگی تاثیری ندارد و این خود عیب دیگری از جهان بینی علمی است. آنچه هست را میگوید اما آنچه باید را خیر.
🔻بنابراین اگرچه افزایش علم یکی از عناصر ضروری پیشرفت آدمی است اما به تنهایی هیچ ترقی راستینی را ضمانت نمیکند.
🔺عیب دیگر جهان بینی علمی این است که ارزش شناخت علمی بیشتر عملی است تا نظری و آنچه میتواند آرمان ساز و ایمان زا باشد و مبانی ایدئولوژی باشد ارزش نظری است.
🔶عیب دیگری که میتوان نام برد این است که در حدود خودش هم متزلزل و ناپایدار است و ایمان نمیتواند به چنین جهان بینی متزلزلی تکیه کند.
🔴همه افرادی که از جهان بینی علمی یا فلسفه علم حرف زدند به نوعی از فلسفه بهره گرفتند و وارد حوزه هایی شدند که علم نمیرود و صرفا با شبهات سطحی پیش رفتند.