🛑چگونه مدیران، تبدیل به رهبر میشوند؟
🔶 بسیاری از مدیران، زمانی که از سطح مدیر اجرایی به رهبری سازمان ارتقا می یابند و برای اولین بار مسئولیت سود و زیان و نظارت بر کل عملیات سازمان را به عهده میگیرند، با چالشهای جدی روبرو میشوند. واقعیت این است که شرایط در بالاترین سطح بسیار متفاوت است.
🔶 به منظور درک این مسئله، مصاحبههای گستردهای با بیش از ۴۰ مدیر اجرایی انجام شد و نتایج نشان داد برای اینکه این جابهجایی با موفقیت انجام شود، مدیران باید به شیوهای زیرکانه تغییراتی در مهارتهای رهبری خود ایجاد کنند که ما آن را « هفت تغییر اساسی» مینامیم:
1⃣از یک متخصص به یک همه جانبه نگر
👈اولین چالش، تغییر از رهبری یک بخش خاص به نظارت بر کل عملکرد کسبوکار است. اکثر مدیران در دام تمرکز بیش از حد بر بخشی که در آن متخصص هستند میافتند و در سایر بخشها دچار بیکفایتی میشوند.
👈رهبر سازمان باید قادر باشد اولا تصمیماتی اتخاذ کند که برای کل کسبوکار مفید باشد، ثانیا استعداد افراد تیم خود را ارزیابی کند.
👈 برای اینکار رهبر باید بداند هر یک از بخشهای سازمان، زیرفرهنگ مدیریتی متفاوتی دارد و باید بتواند به زبان تمامی بخشها صحبت کرده و در صورت لزوم مفاهیم را تفسیر کند و از معیارهای مناسبی جهت ارزیابی و به کارگیری افراد در زمینههایی که خود تخصص ندارد، بهره برد.
2⃣ از یک تحلیلگر به فردی یکپارچه کننده
👈 مسئولیت اصلی مدیران بخشی، جذب، توسعه و مدیریت افرادی است که به طور متمرکز در یکی از فعالیتهای تجاری کار میکنند.است، اما وظیفه رهبر سازمانی، توانایی مدیریت و ایجاد یکپارچگی بین دانش جمعی و برقراری توازن مناسب بین تیمهای بخشی جهت حل مسائل مهم سازمانی است.
👈 بنابراین برای حل این مسائل متناقض، رهبر سازمان نه تنها به دانش کلی از بخشهای مختلف نیاز دارد بلکه باید مهارتهایی برای برقراری توازن و توضیح منطق تصمیمات خود نیز داشته باشد.
👈به عبارتی در این نقش مهارت درک و توانایی ایجاد توازن و متقاعدسازی بخشی بیش از قدرت تحلیل مورد تاکید است.
3⃣از یک فرد تاکتیکی به یک استراتژیست
👈 رهبر سازمان به عنوان استراتژیست اصلی سازمان است، لذا نباید انجام فعالیتهای تاکتیکی که بیشتر متمرکز بر تصمیم گیری و پیگیری امور روزمره است، باعث تحت الشعاع قرار گرفتن وظیفه اصلی رهبر شود.
👈رهبران با پرورش سه مهارت کلیدی میتوانند از یک ذهنیت تاکتیکی به یک ذهنیت استراتژیک تغییر جهت دهند:
1️⃣تغییر سطح تحلیل
به معنی توانایی شناسایی زمان مناسب تمرکز بر جزئیات یا کلیات به طور جداگانه و چگونگی ایجاد ارتباط بین این دو میباشد.
2️⃣تشخیص الگوها
به معنی توانایی ایجاد تمایز بین روابط علی و الگوهای مهم کسبوکار در محیط پیچیده، به ویژه امکان جداسازی سیگنالهای مهم از نویزها میباشد
3️⃣شبیه سازی ذهنی
به معنی توانایی پیشبینی واکنشهای ممکن از سوی عوامل کلیدی خارج از سازمان(شامل رقبا، قانونگذار، رسانه و عموم) نسبت به اقدامات سازمان و تعیین بهترین استراتژی است
4⃣ از یک آجرچین به یک معمار
👈وقتی مدیر به سطح سازمانی میرسد، مسئول طراحی و اصلاح معماری سازمان از جمله استراتژی، ساختار، فرایندها و مهارتهای کلیدی میشود.
👈 برای اینکه از یک آجرچین به یک معمار سازمانی موثر تبدیل شود باید با رویکرد تفکر سیستمی به سازمان و مسائل آن بپردازد.
5⃣ از یک حل کننده مسائل به یک دستور دهنده
👈 بسیاری از مدیران به دلیل توانایی در حل مسائل به سطوح ارشد ارتقا مییابند اما باید بدانند که رهبر سازمان به جای حل مسئله بر روی تعریف مسئله متمرکز میشود.
👈به عبارتی رهبر سازمان باید «فضاهای خالی» را شناسایی کند و مسائل مهمی که به طور مستقیم به هیچ بخش تعلق ندارد ولی برای سازمان حیاتی است را تعریف و پیگیری نماید.
6⃣ از یک جنگجو به یک دیپلمات
👈یک مدیر اجرایی به صورت بخشی فعالیت میکند و بیشتر روی رقابت متمرکز است ولی یک رهبر سازمانی به واسطه کارش با گروههای مختلف مانند نهاد نظارتی، رسانهها، سرمایهگذار، رقبای خارجی در حال همکاری است.
👈لذا او با استفاده از ابزارهای دیپلماسی مانند مذاکره، متقاعدسازی، مدیریت تعارض و ایجاد اتحاد، سعی میکند محیط کسبوکار مطلوب خود را در جهت حمایت از اهداف استراتژیک سازمان پیش برد.
7⃣از نقش حامی به نقش اصلی
👈 تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی یعنی قرار گرفتن در مرکز توجه و زیر چراغ روشن حرکت کردن است.
👈 مدیران در همه سطوح تاحدی نقش الگو را ایفا می کنند؛ اما در سطح سازمانی تاثیر آنها بسیار زیاد است و همه افراد به نگرش ها، گفتار و رفتارها رهبران به عنوان الگوی «صحیح» مینگرند.
#رهبری_ومدیریت_خدمتگزار
#مدیریت_تشکلها_وگروههای_اقتصادی
#بیزنس_کوچینگ
#رشدوتوسعه_فردی
#رشدفردی_کسب_وکار
🛑 @Amoozeshrendaneh