ـ╝═ 🍃🦋 ══════╚
ادامه رد شبهه سنِ بانوی اسلام، (دانشمندِ خانه نبوت) ام المومنین عائشه صدیقه رضی الله عنها
ـ╝═ 🍃🦋 ══════╚
❀•° #سن_ام_المومنین
📘 اما اینکه روایات تاریخی ای وجود دارد که، در این مورد با هم اختلاف دارند؛ باید گفت: که مقتضای تدوین تاریخ، تراث و فرهنگ چنین است. اما اسلام با [علم اسناد]، که خداوند متعال با آن این امت را از سایر امم [متمایز] کرد؛ و بر او منت نهاد. میتواند روایات را به وادی نقد بکشاند و (صحیح را از سقیم غربال کند). چنانکه مستشرقی، به نام مارگیلیوس میگوید: [مسلمانان باید به علم حدیثشان افتخار کنند].
ـ╝═ 🍃🌷 ══════╚
📘 احادیث وارده در این موضوع:
🕌 تحديد سن ام المومنین عایشه رضی الله عنها زمان ازدواج با پیامبر صلی الله علیه وسلم به شش سال و زمان زفاف با ایشان در [سن نه سالگی] اجتهاد علماء نیست تا اینکه گفته شود، احتمال خطا و صواب دارد! بلکه نقل خبری است که صحت آن اثبات شده و واجب است؛ تسلیم آن شد.
ـ╝═ 🍃🌸 ══════╚
📘 - از خود عایشه رضی الله عنها نقل شده، و سخن ایشان مانند یک مؤرخ و یا شخص دیگر نیست؛ بلکه از نفس خود خبر می دهد:
🌷 تَزَوَّجَنِي النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم ، وَأَنَا بِنْتُ سِتِ سِنِينَ، فَقَدِمْنَا الْمَدِينَةَ، فَنَزَلْنَا فِي بَنِي الْحَارِثِ بْنِ خَزْرَجِ، فَوُعِكْتُ فَتَمَرَّقَ شَعَرِي، فَوَفَى جُمَيْمَةَ، فَأَتَتْنِي أُتِي، أُمُّ رُومَانَ، وَإِنِّي لَفِي أَرْجُوحَةٍ، وَمَعِي صَوَاحِبُ لي، فَصَرَخَتْ بِي فَأَتَيْتُهَا لَا أَدْرِي مَا تُرِيد بِي؛ فَأَخَذَتْ بِيَدِي حَتَّى أَوْقَفَتْنِي عَلَى بَابِ الدَّارِ، وَإِنِّي لَأَفْجُ حَتَّى سَكَنَ بَعْضُ نَفَسِي، ثُمَّ أَخَذَتْ شَيْئًا مِنْ مَاءٍ فَمَسَحَتْ بِهِ وَجْهِي وَرَأْسِي، ثُمَّ أَدْخَلَتْنِي الدَّارَ، فَإِذَا نِسْوَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فِي الْبَيْتِ، فَقُلْنَ: عَلَى الخَيْرِ وَالْبَرَكَةِ، وَعَلَى خَيْرِ طَائِرٍ؛ فَأَسْلَمَتْنِي إِلَيْهِنَّ، فَأَصْلَحْنَ مِنْ شَأْنِي، فَلَمْ يَرُعْنِي إِلا رَسُولُ اللهِ - صلى الله عليه وسلم - ضُحًى، فَأَسْلَمَتْنِي إِلَيْهِ، وَأَنَا يَوْمَئِذٍ بِنْتُ تِسْعِ
سنين»
📚رواه البخاري (٣٨٩٤) ومسلم (١٤٢٢)
════ ❁✿❁ ════
✍🏻 ترجمه: (شش ساله بودم) که پیغمبر - صلی الله عليه وسلم - مرا عقد نمود و بعد از هجرت پیغمبر - صلى الله عليه وسلم - و ابوبکر، با مادرم ام رومان و خواهرم (اسماء به مدینه آمدیم، و مهمان پسران حارث بن خزرج شدیم، مبتلا به تب شدم و موهای سرم ریزش نمود، بعداً بهبود يافتم و موهايم مجدداً رشد کردند، تا اندازه ای که به میان شانه هایم میرسید؛ با چند دختری که رفیق بودیم بازی می کردیم و طنابی را به چوبی بسته بودیم و دو نفر بر دو سر آن چوب نشسته بودیم و يك ديگر را بسوی خود، تکان می دادیم در این اثنا مادرم ام رومان آمد و مرا صدا کرد من هم به نزد مادرم رفتم و نمی دانستم که چه کاری با من دارد، دستم را گرفت و رفتیم تا اینکه به در خانه رسیدیم ومرا در آنجا نشاند. از خستگی بلند نفس می کشیدم و نشستم تا اینکه نفسم آرام شد، سپس مادرم مقداری آب برداشت و بر سر و صورتم پاشید آنگاه وارد منزل شدیم دیدم چند زن انصاری نشسته اند، همینکه مرا دیدند گفتند: مبارك است و ان شاء الله با خیر و برکت همراه باشد.
🍂🍃 مادرم مرا به این زنها سپرد؛ آنها هم سر و صورت و وضعیت لباسم را اصلاح و مرتب کردند و هیچ چیزی برایم غیر عادی نبود جز اینکه پیغمبر صلی الله علیه وسلم به هنگام چاشت آمد و مادرم مرا به ایشان تحویل داد و من در آن هنگام نه ساله بودم».
ـ╝═ 🍃🌷 ══════╚
📘 این روایت از عایشه رضی الله عنها در [صحیح ترین کتب بعد از قرآن] روایت شده اند و در (نهایت صحت) می باشند.
و این روایت از چندین طریق از عایشه رضی الله عنها، روایت شده و تنها یک طریق واحد ندارد - چنانکه بعضی از جاهلان گمان کرده اند.
طریق مشهور آن از روایت (هشام بن عروة بن الزبیر از پدرش و او هم از عایشه رضی الله عنها می باشد). و این از صحیح ترین روایات و إسناد است و [عروة بن زبیر] از (آگاهترین اشخاص) نسبت به عایشه رضی الله عنها میباشد چرا که [عائشه صدیقه خاله اوست].
ـ╝═ 🍃🌸 ══════╚
📘 طریق دوم از روایت زهری میباشد که او نیز از عروة بن زبیر و او نیز از عایشه رضی الله عنها نقل میکند و این روایت در صحیح مسلم (١٤۲۲) روایت شده است.
طریق دیگر این روایت چنین است:
🌷 أعمش عن إبراهيم عن الأسود عن عائشة رضى الله عنها: « أَنَّ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَزَوَّجَهَا وَهِيَ بِنْتُ سَبْعِ سِنِينَ وَزُفَّتْ إِلَيْهِ وَهِيَ بِنْتُ تِسْعِ سِنِينَ »