✅ تنِ ضحاک بن عبدالله همه عاشورا، از صبح تا غروب، به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود، اما جانش، حتی نفَسی به ملکوتی که آن احرار را بار دادند راه نیافت، چرا که بین خود و حسین شرطی نهاده بود. «عبادت مشروط» کرم ابریشمی است که در پیله خفه می شود و بال های رستاخیزی اش هرگز نخواهد رُست. این شرطی بود بین او و حسین...
و اگر چه دیگری را جز خدای از آن آگاهی نبود، اما زنهار که لوح تقدیر ما بر قلم اختیار می رود!
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
ضحاک بن عبدالله همه روز را جنگیده بود، اما شهادت همه روز از او گریخته بود... دهر نیز همه لوازم را جمع آورده بود تا او بتواند از آن معرکه بگریزد، معرکه ای که دشمن آن چنان بر آن احاطه داشت که حلقه ای بر خاتم انگشتر...!
نه! صدفه را در کار خلقت راهی نیست و سرانجامِ کار ما، بلا استثنا، انعکاس چهره باطن ماست در آیینه دهر.
#فتح_خون#سید_مرتضی_آوینی نشر ساقی
صفحات ۱۰۳ و ۱۰۴.
@Ab_o_Atash