✳ مهمان نوازی امام
حسین «ع»
«
#حسن_بصری» میگوید:
حسین بن علی «ع» مردی بزرگوار، زاهد، پرهیزکار، شایسته و خیرخواه و صاحب حُسن خلق بود. روزی به همراه یارانش به باغش رفت، در آن باغ غلامی داشت به نام صاف، چون وارد باغ شد دید غلام مشغول خوردن نان است.
حسین «ع» او را دید و در پشت درخت خرمایی خود را از دید او پنهان ساخت و دید که غلام، قرص نان خود را دو قسمت کرد، نصف آن را جلوی سگ انداخت و خود مشغول خوردن نصف دیگر شد.
حسین «ع» از عمل غلام تعجب کرد. غلام چون از خوردن نان فارغ شد، گفت: سپاس خدایی را که آفریننده جهانیان است. خدایا! مرا ببخش و آقای مرا ببخش و او را به رحمت خود مبارک گردان، چنان که پدر و مادر او را مبارک فرمودهای. ای خدای بخشنده و بخشایشگر!
در این هنگام [امام]
حسین «ع» بلند شد و گفت: صافی! غلام با دستپاچگی از جا بلند شد و گفت: سرور من و ای سرور مؤمنان! ببخشید که شما را ندیدم. [امام]
حسین «ع» فرمود: مرا ببخش که بدون اجازه وارد باغ تو شدم. صافی گفت: از روی فضل و کرامت این سخن را میگویید.
[امام]
حسین «ع» فرمود: تو را دیدم که نصف نان را جلوی سگ انداختی و نصف دیگر را خود خوردی، معنی این کار چیست؟
غلام گفت: این سگ به هنگام خوردن نان، مرا نگاه میکرد و من از نگاههای آن خجالت کشیدم و گفتم این سگ توست که باغت را از دستبرد دزدان حفاظت میکند. پس من غلام تو و این هم سگ تو است، روزی تو را با هم میخوریم. [امام]
حسین «ع» گریه کرد و فرمود: تو در راه خدا آزادی و دو هزار دینار هم با طیب خاطر به تو هبه کردم.
غلام گفت: حالا که مرا آزاد کردی من هم میخواهم در باغ تو انجام وظیفه کنم.
[امام]
حسین «ع» فرمود: مرد اگر حرفی زد باید آن را با عمل نیز تصدیق نماید، گفتم بدون اجازه وارد باغت شدم، اکنون قولم را با عملم تصدیق میکنم؛ باغ و هرچه در آن است از آن توست الا اینکه یارانم الان برای خوردن میوه و خرما به اینجا آمدهاند. آنها را میهمان خود کن و به خاطر من آنها را گرامی بدار -خداوند روز قیامت شما را گرامی بدارد- و حُسن خلق و ادب تو را زیاد کند.
پس غلام گفت: إن وَهَبتَ لي بُستانكَ فأنا قد سبلته لأصحابك و شيعتك؛ حالا که باغت را به من بخشیدی، من نیز آن را وقف اصحاب و شیعیانت نمودم.
#حسین_تهرانی#تاریخچه_عزاداری_اهل_سنت_بر_امام_حسین#انتشارات_تهذیبص ۳۶۸.
@Ab_o_Atash