✅ سید الساجدین، علی ابن الحسین نقل می کند:
ما دوازده پسر بودیم: در غُل بسته،
و هریک دست به گردن بسته.
ما را بر یزید ابن معاویه در آوردند.
چون نزدیک او ایستادیم، گفتم:
«تو را به خدا سوگند،
چه پنداری اگر رسول الله ما را بر این حال نگرد؟»
یزید با اطرافیانِ خود گفت «اینها را بگشایید.»
و سوهان خواست
و به دستِ خود غل و زنجیر که بر گردنِ علی ابن الحسین بود بریدن گرفت
و با او گفت «یا علی! می دانی از این چه کار خواهم؟»
گفت «آری، می خواهی کسی را بر من منت نباشد، غیر تو.»
یزید گفت:
«به خدا سوگند غیرِ این نخواستم.»
سپس گفت «علی ابن الحسین! چه دیدی؟»
علی ابن الحسین گفت:
«آنچه خداوند مقدر فرموده بود
پیش از آنکه آسمانها و زمین را بیافریند.»
یزید گفت «پدرت پیوندِ خویشی ببرید و حق مرا نشناخت
و در مُلک با من به نزاع برخاست
و خدای تعالی با او آن کرد که دیدی.»
علی ابن الحسین گفت:
«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِكُمْ
إِلَّا فِی كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ یَسِیرٌ
هیچ مصیبتی نرسد در زمین یا در جانِ شما
مگر آن که در کتابی نوشته است پیش از آفرینش
و این بر خدا آسان است.»
یزید برآشفت و تیز شد
و دست بر ریشِ خود کشید و گفت:
«آیه دیگر از کتابِ خدا مناسب تر است، تو را و پدرت را.»
و با پسرش خالد گفت «جواب بازگوی!»
خالد ندانست چه بگوید.
یزید گفت:
«بگو: وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ وَیَعْفُو عَن كَثِیرٍ
هر مصیبتی که شما را رسد، سزای کاری است که از دستِ شما شد
و خداوند بسیاری از گناهان را عفو می کند.»
علی ابن الحسین گفت:
«نبوت و امارت، پدران و نیاکانِ مرا بود
پیش از آنکه تو متولد شوی.»
یزید گفت:
«الحمدلله الذی قتل اباک. حمد خدای را که پدرت را کشت.»
علی ابن الحسین گفت:
«لعنة الله على من قتل أبی. خدا لعنت کند کشنده ی پدرم را.»
یزید برآشفت و با مردمِ شام گفت:
«درباره ی اینان چه می بینید؟»
کسی سخنی زشت گفت و رای به کشتن داد.
یزید با دیگران مشورت کرد:
رأی به قتل علی ابن الحسین دادند...
كتاب
#آهبازخوانی مقتل حسين بن علی عليه السلام
بازنويسی
#ياسين_حجازیصفحات ۵۰۷ و ۵۰۸.
@Ab_o_Atash