✳️ یکی از مسئولان آمده بود دانشگاه سخنرانی کند. برنامه که تمام شد، دورهاش کردیم و آوردیمش توی دفتر بسیج. میخواستیم بودجه و امکانات بگیریم برای کارهای فرهنگی. مدام طفره میرفت. میگفت بودجه نداریم. یکی از بچهها گفت: «شما که رئیسید، یه کار واسه ما بکنید دیگه.»
بنده خدا از دهانش درآمد گفت: «...من اونجا رئیس نیستم، جارو میزنم!»
حالا مگر مصطفی ول میکرد؟ رفت از گوشه اتاق جارو را برداشت، بلند با خنده گفت: «...حاجی! پول که بهمون نمیدی، بیا اینجا رو یه جارو بکش ببینیم بلدی؟» شانس آوردیم صدای بچهها بلند بود و آقای رئیس نفهمید. دو سه نفری با چشم و ابرو به مصطفی رساندیم که: «تو رو خدا بی خیال شو!»
جلویش را نگرفته بودیم، جارو را داده بود دستش. با کسی تعارف نداشت.
#يادگارانکتاب شهيد
#مصطفی_احمدی_روشنجلد ۲۲، ص ۲۹.
ارسالی از سوی آقای مهدی صمدی از خوانندگان کانال "آب و آتش".
@Ab_o_Atash