✳ «من گاوم، من خرم، من الاغم، من بدم، من بیشرفم ...» کلمه آخری را همین امروز یاد گرفته است. دوباره از اول شروع
میکند:
«من خرم، من بدم، بدم، خرم، ...»
به صورت گِردش نگاه
میکنم و به لُپهای صافش و اشکی که به چشمش آمده است. انگشتان کوچکش را یکییکی تا
میکنم و
میگویم:
«تو بد نیستی، تو خر نیستی، تو الاغ نیستی ...»
ولی اینها هیچکدام فایدهای ندارد. جادو در کلمات دیگری است. دخترم چشم از دهانم برنمیدارد.
«من دوستت دارم، خیلی زیاد.»
همانجور که آمده است چهار دست و پا ولی تندتر به طرف رختخوابش
میرود و خیلی زود خوابش
میبرد.
#فریبا_وفی #حتی_وقتی_میخندیم نشر مرکز
صص ۴۸ و ۴۹.
@Ab_o_Atash